Part 16

355 107 16
                                    




چخبر 👀
متاسفم واسه تاخیر همونطور اکانت واتپدم از دسترسم خارج شده بود .....
همتون رو خیلی دوست دارم 💙🦋

بریم واسه پارت ؟

.
.
.
.
.

ته : دوست داری چی بخوری ؟

کوک : اممم نمیدونم تو میخای چی سفارش بدی

ته : من فقط یه دسر میگیرم

کوک : تو گشنت نیست ؟

ته : نه تو راحت باش و سفارشتو بده

کوک : اگر گشنه نیستی چرا اومدیم اینجا

ته : بخاطر تو

خب معمولا کلمه «  بخاطر تو  » آنچنان چیز مهمی نبود ولی مثل اینکه گونه های سر خودش این رو خیلی جدی گرفتن و با سرخ شدن ، خوشحالی خودشون رو نشون دادن
سریعا سرش رو توی منوی اون رستوران فرو کرد
چون محض رضای خدا وقتی هیچی معلوم نیست چرا باید بخاطر کلماتش سرخ بشه ؟
اون حتی حسش به اون پسر از نفرت هم بیشتر بود
یعنی امیدوار بود که اینطور باشه

با سکوت طولانی بین اون دو
پسر بزرگ‌تر سعی کرد زمزمه وار حرفش رو ادامه بده

ته : فکراتو کردی که میخای چی بخوری ؟

کوک : اممم اره .. پاستا با سس اضافه

ته : فهمیدم

پسر بزرگ‌تر با چرخیدن به سمت گارسون سفارششون رو همراه با یه دسر توت فرنگی ثبت کرد

کوک : نمیدونستم دسری مثل دسر توت فرنگی دوست داری

ته : من دوست ندارم . تو دوست داری

مسیح . این پسر نمیخاست سرخ کردن لپاش رو با حرفاش تموم کنه ؟
اگر اینطور پیش میرفت نمیخاست واسه بیرون رفتن میکاپی لازم داشته باشه

با سرفه کردن سعی کرد بحث رو منحرف کنه و نگاهش رو به بیرون سپرد

یا هوا واقعا زیبا بود یا اینکه واسه قرار اونا اینطور بنظر میومد

پسر کوچیکتر زمزمه وار به حرف اومد

کوک : ابرا خیلی قشنگن

ته : تو قشنگ تری

مردددد بس کن دیگه
با دووم نیاوردن و تحمل نکردن این همه سرخ شدن لپاش شاکی به حرف اومد

کوک : این لقب ها و حرف هایی که میزنی متعلق به من نیست میتونی واسه جین استفادش کنی

ته : همون قدر که جین رو دوست دارم و میپرستمش به توهم همون حس رو دارم ، پس سعی نمیکنم با حرف نزدن نشونش ندم

حرفی که گوش هاش شنیده بودن رو باور نمیکرد
امکان نداشت به پسر روبروش بهش حسی داشته باشه

ته : شوکه نشو ، نمیدونم چیشد که تونستم به یکی جدا از جین دل ببندم

کوک : تو .. تو داری جدی میگی ؟

Dragon eyes Where stories live. Discover now