بریم واسه پارت ؟.
.
.
.
.
.
.
.فکرشم نمیکرد از قبول کردن یه پیشنهاد ساده الان انقد استرس داشته باشه
البته خب معلومه ، اون قبول کرد کراشش تو خونه خودش و روی تخت خودش اونم با خودش بخابه
این پیشنهاد ساده ای نیست
اه دیگه ای کشید و سعی کرد چشماش رو ببنده
با به صدا اومدن پسر دست پاچه تکونی خوردنامجون : چیزی شده چیمی ؟ چرا هی اه میکشی
پسر کوچیکتر سریعا به حرف اومد
جیمین : امم.. ن..نه چیزی نشده
نامجون : باشه پس شبت بخیر
جیمین : شبت توهم بخیر ... امیدوارم خوب بخابی
با کشیدن لحاف روی خودش به سختی روی تخت جابجا شد و با بستن چشماش سعی کرد تا سریعا بخابه
فردا باید مرخصی میگرفت.
.
.
.
.
.
.خیلی ممنون بابت چشم های قشنگتون که این پارت رو خوندن
ووت و کامنت یادتون نرهشوخی کردم بیاین بخونین بقیشو 😂
.
.
.
.
.
با باز کردن در وارد خونه شد و منتظر شد که مثل همیشه دوست پسرش جلوی در به استقبالش بیادبا دیدن پسرک مو کوتاه تعجب کرد
همیشه جین میومد جلوی در
اما الان جونگکوک اومده ؟با بستن در پشت سرش کتش رو در آورد و روی دستش انداخت
ته : شبت بخیر کوک .. جین نیستش ؟
کوک : نه بجای اون من اومدم دم در
ته : پس باید بغلت کنم ؟
پسرک با استرس به مرد خیره شد
دستاش رو از توی هم در آورد و با گذاشتنشون روی شونه های پسر
قد بلندی کرد و خودشو بالا کشید
بوسه عمیقی روی لب های پسر گذاشت و عقب کشید
پسر بزرگتر شوکه به پسرک نگاه کرد
اون الان بوسش کرده بود ؟
خب اره درسته اونا از احساسات هم خبر دار شدن ولی فکر نمیکرد پسر کوچیکتر انقد سریع خودشو جمع و جور کنه
بدون فکر کردن بیشتر کمر پسر رو میون دست هاش گرفت و سمت خودش کشید
بوسه ای عمیق ولی خیسی رو شروع کرد
لب بالایی پسر رو میون دندون هاش گرفت و برای آزرده نشدن پسر اون رو سریعا گاز کوچکی گرفت و زبونش رو جایگزین کرد
با شنیدن بسته شدن در به سمت در برگشتن و با چهره شوکه شده جین مواجه شدنجین : اینجا چخبره ؟
اون دو پسر که انگار جرمی کرده باشن سریع از هم جدا شدن و هر کدوم به طرفی نگاه کردن
جین : پرسیدم اینجا چخبره ... تهیونگ ؟ کوک ؟
تهیونگ : خب راستش .... ام
پسرک با دیدن تردید پسر خودش به نحو احسن همه چیز رو سریع به زبون آورد
کوک : صبح که رفته بودی پیش جیمین من با تهیونگ رفتم رستوران و اونجا تهیونگ بهم اعتراف کرد ما همو بوسیدیم و الان من قبول کردم که توی رابطه سه نفره قدم گذاشتم
با دیدن مکث پسر استرسی به جونش رخنه کرد
مگه اون پسر نمیخاست سه تاشون باهم باشن ؟
پس چرا الان انقد ناراحت شده بود ؟
سرش رو پایین انداخت و « متاسفم » زیر لب زمزمه کردجین : منظورتون چیه که اولین بوستون جلوی من نبوده ؟
اون دو پسر شوکه اول به پسر کوچیکتر بعد بهم نگاهی انداختن
فکرشم نمیکردن ناراحتی پسر بابت این بوده باشهجین : همین الان هم رو ببوسین ، اونم جلوی من
کوک : چی ؟
تهیونگ : م...منظورت چیه جین ؟
جین : میخام همو ببوسین ته این واسه دوست پسرا عادیه
پسر بزرگتر باشه ای زمزمه کرد و با خم شدن روی سر پسر بوسه ای به لب های خوش طعمش تقدیم کرد و عقب کشید
پسر کوچیکتر با دیدن این صحنه جیغی کشید و ادامه داد
جین : خدای من خیلی خوشحالم
سه نفری هم رو بغل کردن و چشماشون رو از این حس خوب بستن
با جدا شدن کوک ازشون نگاهی بهش انداختن
چرا انقد سریع از بغل سه نفرشون عقب کشیده بودکوک : خب جین فکر نمیکنی که باید ازت استقبال کنیم ؟ تو تازه رسیدی خونه
تهیونگ : اوه کوکی راست میگه همونجوری که خودش از من استقبال کرد
با لبخند زمزمه کرد و توی چشمای پسر زل زد تا بتونه سرخ شدن گونه هاش رو ببینه
با دیدن اون هاله صورتی روی گونه های پسر لبخندی زد و به سمت پسر کوچیکتر برگشتبدون مکث بوسه ای رو باهاش شروع کرد و پسر دیگه رو توی بغلش کشید تا به بوسشون نگاه بکنه
با عقب کشیدنش پسر کوچیکتر به سمت پسرک رفت و بوسه جدیدی با اون رو شروع کرد
بعد از استقبال طولانیشون از هم جدا شدن و پسر کوچیکتر با شادی زمزمه کردجین : الان شدیم یه خانواده سه نفره
پسر بزرگتر لبخندی زد و ادامه داد
تهیونگ : فردا صبح با جیمین میریم رستوران و این رو جشن میگیریم
کوک : این عالیه
جین : میتونیم بگیم نامجون هم بیاد تا جیمین هم اون رو ببینه
کوک : نامجون کیه ؟ اون دوباره کراش زده ؟
جین : اوه بهت نگفته ؟
کوک : میدونستم رفتارش فرق کرده و رو یکی کراشه اما نمیشناسمش
جین : خب میدونی اون مشتریه مغازه ما......
با به حرف اومدن پسر بزرگتر حرفش رو ادامه نداد
تهیونگ : جین بنظرم بهتره خود جیمین این رو واسش توضیح بده
جین : درسته
بعد از لبخند زدن پسر بزرگتر به سمت اتاق رفت تا دوشی بگیره
و اون دو پسر هم به سمت اشپزخونه رفتن تا هدفی برای درست کردن غذا پیدا کنن.
.
.
.
.
.
لیلالای لای ؟
چطورین بچه هاااخب این از پارت ووت و کامنت یادتون نره
ممنونم که فیکمو میخونین
عاشقتونم بای بایی 🍑💖
VOUS LISEZ
Dragon eyes
Roman d'amour-اگر یروز بفهمی کسی که خیلی بهش نزدیکی با اینکه میدونه دوست دختر داری بهت حس داشته باشه ، چیکار میکنی ؟ = قطعا از زندگیم پاکش میکنم - حتی .. حتی اگر اون کس .. من باشم ؟ •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• ^ مگه بهت...