Part 10

488 145 21
                                    

دستم خورد و پر ووت ترین پارتم پرید :)
اگر از این پارت حمایت کنین و ووت هاش رو ببرین بالا قول میدم تو این هفته واستون دوبار اپ داشته باشم 😭💔
.
.
.
از پشت شیشه نگاه اشکیش رو به پسر و اون پسرک مو طلایی دوخته بود
میدید که چجوری داره نوازش میشه و دستش بوسیده میشه
کاش میشد اون جای پسر این کارها رو انجام میداد

بغضش رو قورت داد و سرش رو پایین انداخت
با شنیدن صدای خوشحال پسر مو طلایی سرش رو به شدت بالا آورد

چیم : وای کوک ؟ بیدار شدی ؟ خدا من

بعد از گفتن حرف هاش کله پسر رو توی بغلش گرفت و فشرد

کوک : چیمی من اینجا چیکار میکنم ؟ نکن خفه شدم بچه

هیچی نمیتونست حس خوشحالی پسرک پشت شیشه رو ازش بگیره حتی حسودیش به اون دو تا

به محض بیرون اومدن از داخل بغل پسر سوال هاش رو شروع کرد

کوک : چرا نجاتم دادین ؟

چیم : بخاطری که جین داشت خودشو میکشت یوقت فک نکنی من خاستم زنده بمونی برو بمیر اصن

کوک : جین ؟ اون کجاست

پسرک نامحسوس به پشت سرشون اشاره کرد

پسری که از کارش پشیمون بود نگاهش رو به عشق زیباش داد
با دیدن چشم های اشکیش دلش تکونی خورد
عصبانی به حرف اومد

کوک : چرا داره گریه میکنه ؟

چیم : بخاطر تو دیگه اسکول

پسرک دلش لرزید اما با همون حال ادامه داد

کوک : حاضر نیستم حتی بخاطر من چشماش اشکی بشه

چیم : اگر تو مورد دیگه ای باشه چی ؟

کوک : ببند دهنت رو اشغال

هر دو پسر خنده ای سر دادن و پسرک مو طلایی همراه با پاک کردن اشک چشمش ادامه داد

چیم : خب دیگه من برم تا جین خودشو نکشته

کوک‌: میاد دیدنم ؟ یا میخاد بره ؟

چیم : نمیدونم

کوک : من گفتم دیگه منو نمیبینی ولی واقعا نمیتونم چیم ، نمیتونم بدون دیدنش زنده بمونم

چیم : اما دیدنش هم بهت ضربه میزنه کوکی

نگاهش رو به پسر پشت شیشه داد
واقعا میتونست ازش دور بمونه ؟
با کمی مکث به حرف اومد

کوک : باشه چیمی فقط بگو بیاد پیشم ، میخام واسه بار آخر لمسش کنم

چیم : هی هی ، باز هورنی بازی در نیاری مثل تو خونت ، خوردیش رسما بدبخت هنوز لباش کبوده

خنده ای سر داد و ادامه داد

کوک : باشه دیگه حرف نزن ضعف دارم برو واسم یچیزی بگیر

Dragon eyes Where stories live. Discover now