-اگر یروز بفهمی کسی که خیلی بهش نزدیکی با اینکه میدونه دوست دختر داری بهت حس داشته باشه ، چیکار میکنی ؟
= قطعا از زندگیم پاکش میکنم
- حتی .. حتی اگر اون کس .. من باشم ؟
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
^ مگه بهت...
پسر خسته و بی حوصله روی صندلی نشسته بود هوفی کشید و بازم روز یکشنبه رو لعنت کرد
چرا همیشه یک شنبه ها انقد خلوت بود ؟
اگر شارژ گوشیش تموم نشده بود هیچ مشکلی با نبودن مشتری نداشت اما الان فقط زل زده بود به یک گوشه
با باز شدن در و وارد شدن یه مشتری خوشحال از جاش بلند شد اما شوکه به در نگاه کرد درسته شوکه شده بود اما خب از قبل خوشحال تر شد جوری ک نزدیک بود جیغ بزنه درسته اون همون کراش فاکیش بود
جیمین با خودش زمزمه کرد
مرد من کجا بودی ؟ چرا با اسب سفید نیومدی دنبال پرنست؟ دلت واسه من تنگ نشده بود ؟
با سلام کردن نامی به خودش اومد و خیلی سریع جواب سلامش رو داد
نامی : سلام
چیم : سلام خوش اومدین
نام : واسه همون کاری که دوست دخترم میخاست اومدم
چیم درونش : دیست دیختیرش🦖🦖🦖🦖
چیم : هیششش میفهمه
چیم : اوه البته ، یک لحظه
چیم : جین ؟
درسته اون باید یکی دیگه رو واسه این کار صدا میکرد اما فقط جین میتونست یکم وقت بخره
با اومدن جین به سمتش رفت و با لبخند ملیحی جوری که نامجون شک نکنه خاسته اش رو به زبون آورد
چیم : جین برو اون کاستوم پلیسی لاتکس دست بند دار رو بیار اما حداقل ده دیقه طول بده باشه ؟
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
ریا نباشه شغلم لباس خوابه و این خود عکس یکی از مدل هامه جون 😔😔😔😔😔😔🫦
جین : چی ؟ چرا ؟ باشه بعدا توضیح بده
جین بدون هیچ هماهنگی ای به سمت نامی برگشت و با مهارت ادامه داد
جین : خوش اومدین ، کارها تازه به دستمون رسیده لطفا یکم منتظر بمونید تا من اون هارو چک کنم و کاری که میخاین رو واستون بیارم
نامی با گفتن بله ای روی صندلی نشست و منتظر موند تا کار رو بگیره و به سمت خونه بره چون فاک خیلی خسته شده بود
با اومدن صدای لطیفی از جانب همون پسر فسقلی چشماش رو به زور باز کرد و نگاهی بهش انداخت