Part 15

357 116 14
                                    




سهلام 🦦
امدم با پارتی دیگر
دوستتون دارم
بریم واسه پارت جدید

.
.
.
.
تهیونگ : جین بیبی داری جایی میری ؟

جین : اره ته ، جیمین زنگ زد و گفت یه کار خیلی مهم داره باهام

تهیونگ : اتفاقی افتاده ؟

جین : نمیدونم انقد حالش بد نبود فقط یکم اضطراب داشت

تهیونگ : باشه بیب مراقب خودت باش

با اومدن پسر کوچیکتر به اتاق از جلوی در کنار رفت و به اون دوتا نگاه کرد
پسر که وارد اتاق شده بود زمزمه کرد

کوک : جین تو داری میری جایی ؟

جین : اره کوکی به ته هم گفتم میخام برم جیمین رو ببینم

کوک : اما قرار بود ناهار رو بیرون بخوریم یادت رفته ؟

فاک ، قولی که به پسر داده بود رو به کل فراموش کرده بود
اما خب بعدا هم میتونستن ناهار بخورن مگه نه ؟

جین : ببخشید کوک اما امروز نمیتونم باهات بیام ، بیا بذاریمش برای یروز دیگه باشه ؟

حین گفتن این حرف ها سریعا گوشی و سوییچش رو ورداشت و با بوسیدن گونه اون دوتا پسر اون دو رو اونجا رها کرد

کوک : اما من گشنمه

پسر کوچیکتر با زمزمه با نگاه کردن به جای خالی جین زمزمه کرد و سرش رو پایین انداخت

تهیونگ : حاضر شو

افکارش با صدای پسر روبروش پاره شد
حاضر شم ؟
حاضر شم چیکار کنم

کوک : برای چی ؟

تهیونگ : مگه نگفتی گشنته ؟ حاضر شو میبرمت غذا بخوریم

اوه اون میخاد من رو ببره واسه ناهار بیرون ؟
این یجورایی قرار به حساب میاد
خب چه بهتر ، اینجوری میتونم با احساساتت غریب وقتی لمسم میکنه بهتر آشنا بشم

سرش رو تکون داد و از افکارش بیرون اومد

کوک : باشه پس من لباسامو عوض میکنم

با نشستن دست پسر روی موهاش با تعجب بهش نگاهی انداخت
هنوز از شوکش کم نشده بود که با جمله پسر قفل کرد

تهیونگ : توی ماشین منتظرتم بانی

با لبخند زمزمه کرد و با برداشتن دستش از رو موهای پسر از اتاق بیرون رفت

فاک بهت پسر داری چیکار میکنی ؟
تو دیکت باید بره تو سوراخ یکی دیگه
اونوقت واسه اینکه یکی موهاتو ناز کرده سرخ میشی ؟
واست متاسفم باتم بدبخت
هوفففف آروم باش

با زدن جفت دست هاش رو گونه هاش سعی کرد از گر گرفتنش کم کنه

هوفی کشید و سریعا به سمت کمد لباسش رفت
پسر متوجه نبود اما واسه اولین بار برای کسی به غیر از جین
داشت سعی میکرد لباس جذابی بپوشه

Dragon eyes Where stories live. Discover now