part11

229 15 0
                                    

(یونگی)
طبق روال همیشگی از اون پودر سفید رنگ بهم می‌داد. از خوردنش دیگه ترسی نداشتم. میتونستم خیلی بیشتر تو رابطه ها لذت ببریم. پس چرا نخورمش‌؟
با ورودش به اتاق نگاهمو بهش دادم
دایون: خوب امروز به نسبت روزای دیگه سرت خلوت تره.
یونگی: پس میتونم بیشتر بخوابم.
دایون: اره ... ازت میخوام با درجات بالاتر هم رابطه داشته باشی...
دستشو رو دستم گذاشت.
دایون: شاید بهت سخت بگذره ولی نباید جا بزنی.
به ارومی سر تکون دادم. زندگیم کاملا عوض شده بود. دیگه نگران پولو درسم نبودم دیگه واسم هیچ کس مهم نبود ولی تهیونگ... چرا هنوز داشتم بهش فکر میکردم. مطمئنم اونم بخاطر دیکشه. تموم زندگیم تو یه کلمه. شهوت. خلاصه شده بود. تو افکارم غرق بودم که با صداش به خودم اومدم.
دایون: میخوام فردا با رئیس جمهور یه قرار ملاقات داشته باشم و توهم باهام میای. جناب یول سوک مطمئنم از دیدنت خوشحال میشه.
یونگی: از کجا میدونی.
همونطور که موهامو نوازش میکرد گفت:
دایون: چون به قدری جذابو تحریک برانگیز هستی که نتونه مقاومت کنه.
پوزخندی رو لبم جا خوش کرد.
یونگی: پس میتونم کلی ازش پول بگیرمو زیرش بفاک برم.
دایون لبخندی زد.
دایون: دقیقا یونگی. ببینم چیکار میکنی.
[سوم شخص]
دایون تا میتونست از یونگی کار میکشید و اصلا بهش استراحت نمی‌داد. یونگی هم به قدری شیفته و معتاد شهوت شده بود که همه چیزو فراموش کرده بود. تهیونگ هیچ کار نمیتونست بکنه. تموم کارش این شده بود پشت در اتاق یونگی وایسته و شاهد بفاک رفتنش باشه. حس میکرد یونگی کثیفه و با میل خودش تن به این کارهای کثیف میده ولی هیچ کس جز دایون خبردار کاری که با یونگی کرده بود نبود.
ساعت از ۲ نصفه شب گذشته بود. همون طور که سورنگ تو دستش بود وارد اتاق  یونگی شد. پسرک در حالی که پتو رو تا چونش بالا کشیده بود غرق خواب بود. به اروم پتو رو از رو گردنش کنار زدو سورنگ رو تو گردنش فرو کرد. اخمای پسر تو هم رفتو ناله خفیفی کرد.
دایون: فردا باید خیلی خوب به رئیس جمهور سرویس بدی یونگ.
پتورو دوباره روش برگردوند.
دایون: خوب بخوابی ماشین پول ساز من.
(تهیونگ)
با صدای گوشیم بدون باز کردن چشمام از رو پاتختی برش داشتم.
ته: بله؟
جین: معلوم هست کدوم گوری هستی؟
سریعا صاف نشستم.
ته: سلام آپا. شرمنده خیلی سرم شلوغ بود.
در واقع اصلا سرم شلوغ نبود فقط موقعیت مناسبی نداشتم.
جین: از یونگی چه خبر؟
ته: اصلا خوب نیست. هر روز چندین بار رابطه داره. باورم نمیشه هنوزم زنده ست.
جین: دایون یه محصول جدید ارائه داده.
شوکه تر از قبل به دیوار روبه‌روم خیره شدم.
ته: چی؟
جین: یه محصول که جنون جنسی میاره. تموم افکارو روحو روان شخص رو درگیر سکس میکنه.
ته: یعنی میخوای بگی یونگی هم....
جین: سعی کن سر در بیاری. اگه بتونی یه نسخه ازش پیدا کنی میتونم با مدرک بندازمش زندان.
ته: سعیمو میکنم.
صدای در باعث شد سریعا خدافظی کنم. در رو باز کردم‌.
دایون: حاضر شو. ساعت ۱۰ با رئیس جمهور قرار داریم.
از حرفش هوش از سرم پرید. رئیس جمهور؟ تا کجا پیش رفتی تو دایون. سری تکون دادمو درو بستم. اینجوری دیگه غیر ممکن بود بتونم در مقابلش وایسیم. کتو شلوار رسمی ای پوشیدمو از اتاق خارج شدم. یونگی در حالی که جلو دایون وایساده بود تا لباساشو مرتب کنه برگشت سمتمو برام درست تکون داد.
یونگی: سلام ته.

don't touch my little boy Where stories live. Discover now