part 56

131 20 31
                                    

تو اوج خواب بودم که با لگدی که خورد بهم از تخت پرت شدم پایین
-اخخ، کمرم... کیه؟
دستمو گذاشتم رو کمرم و تو جام نیم خیز شدم و با صورت اخمالو تهیونگ روبه رو شدم
-بیب چیشده، فک کردم یکی بهم لگد زد .. خوبی؟!
+اون یه نفر من بودم... بخاطر توعه هورنی من الان نمیتونم تکون بخورم تازه از دانشگاه هم افتادیم

از جام بلند شدم تازه فهمیدم قضیه چیه، خب دیشب تو حموم با شیطونی های من و خب صد البته بخاطر اون چند جام شرابی که خوردم کارمون به راند دوم رسید و الان من موندم و یه تهیونگ که داره با چشماش بهم اتیش پرت میکنه
-ببخشید عشقم، خب تو زیادی خواستنی هستی مقاوت در مقابلت سخته، بعدشم خودت گفتی خشن دوس داری

نشستم رو تخت و نیم خیز شدم سمتش که بغلش کنم ولی در عوض فقط نیشگون های محکمش نسیبم شد
-اااخ، ته ته درد میگیره
+حقته منم الان درد دارم ، منم الان نمیتونم در مقابل کندن دونه به دونه موهای سرت مقاومت کنم
به زور دستاشو نگه داشتم و به تخت پین کردم و روش خیمه زدم
-دردت به جونم ببخشید اذیتت کردم دیشب ... خودم درستش میکنم عشق خشن من
صورتشو بوسه بارون کردم تا یکم اخماش وا شد
+خب بسه تفیم کردی، گشنمه پاشو یه چیزی درست کن
-به روی چشم خوشگلم
لبشو بوسیدم و از روش بلند شدم


دوتا شلوارک از کشور بیرون اوردم و یکیشو پوشیدم اون یکی هم پای تهیونگ کردم، بغلش کردم که دست و پاهاشو دورم پیچید
-اخ نمیدونی چقدر دوس دارم وقتایی که اینجوری عین کوالا میچسبی بهم
+کوالا عمت.. ینی کوالا نیستم من یه عدد توله خرس چشم عسلی خوردنیم
لحنش خیلی بانمک بود و خرگوشی خندیدم و بیشتر تو بغلم فشردمش
-اخ من اخرش یه روز واسه این این ورژن کیوت تو میمیرم
گذاشتمش رو کانتر و لپاشو تو دستم فشردم که لبش بیرون زد و کیوت تر شد
+واااییی کیوووتتتتتت، دلم میخواد جای صبحونه بخورمت که بشی جزیی از خودم

مک محکمی به لباش زدم و رفتم سمت یخچال
+بخوریم جزیی از تو نمیشم که بعد بیست و چهار ساعت دفع میشم... ایششش اه تصور حال بهم زنی بود
بلند خندیدم و از یخچال تخم مرغ و بیکن و مایونز و پنیر دراوردم
-هانی بر گند نزن به حرفای عاشقانم...الان یه تست برات درست میکنم جون بگیری
سه تا ساندویچ تست تخم مرغ اماده کردم و میونش کلی قربون صدقه تهیونگ رفتم و از تو یخچال توت فرنگی دادم بهش
+چرا سه تا درست کردی؟!
-چون گرسنمونه
چیدمشون روی کانتر و خودم نشستم روی صندلی تهیونگ هم روی کانتر چهارزانو نشست و مشغول شد
+اووم خوشمزس، فک میکردم اشپزی بلد نیستی
با دهن پر و حالت بامزه ای گفت

تکخندی کردم و ساندویچم و پایین اوردم
-خب اینو جدیدا از مامان یاد گرفتم، برای اینجور موقع ها که میخوام هوای بیبی بر کیوتمو داشته باشم لازمه یه چیزایی یادبگیرم
لباشو رو به جلو داد و ژست متفکری گرفت
+هووم پس داری از مادر شوهر ایندم اشپزی یاد میگیری، خوبه داری کم کم به یه کدبانوی خوب تبدیل میشی
خندیدم و زدم رو پاش و یه تای ابرومو دادم بالا
-یااا کدبانو؟؟ لازمه یاد اوری کنم اینی که بهش گفتی کدبانو دیشب باهات چیکار کرده؟!

bunny and bear (Taehkook) Donde viven las historias. Descúbrelo ahora