seven

3.2K 509 2
                                    


با اخم به اتاقم برگشتم.

" خب، حرف زدن با بابات چطور گذشت؟ "
هرى پرسيد و به ديوار اتاقم تكيه داد.

" فقط يه سخنرانى ديگه."

Sin | DrarryWhere stories live. Discover now