-11 sep

750 130 16
                                    


" من تاحالا روی تخت های زیادی خوابیدم؛ از نیمکت سرد خیس گرفته تا تشک های خیلی نرمِ گرون فروشگاه های زنجیره ای ولی هیچکدومشون مثل تو نبودن. تازه اونموقع تو روی من خوابیده بودی و من دستام رو دورت حلقه کرده بودم و سرم بین موهات بود. چرا من همون لحظه نتونستم زمانو بدزدم و متوقفش کنم تا توی موهات سیر کنم؟ تا بتونم تارهای موت رو کنار بزنم، توی موهای قهوه ای رنگت شنا کنم و اونقدر نفس بکشم تا از عطر موهات پر بشم و حتی خفه بشم. شاید بگی اغراق میکنم اما واقعاً حسرتمه. کاش میتونستم اونموقع که توی قایق‌چوبی، با موتورت، نشسته بودیم و تو از شخصیتت میگفتی؛
همونجا سجده میکردم و پرستیدنت رو شروع میکردم. وقتی بهم گفتی: «تو که خیلی هاتی، چطور تاحالا سکس نداشتی؟» و دستات روی موهام لغزیدن، کاش از اون موقع به بعد دیگه حموم نمیرفتم.
ما خاطره های خیلی کمی باهم داشتیم ولی من میتونم این خاطره هارو جوری بگم انگار که یک ساله داریم باهم زندگی میکنیم.
درواقع من انگار یک ساله دارم باهات زندگی میکنم.
یه انباری توی مغزم و این قلبم درست کردی و رفتی توش؛ در رو روی خودت سه تا قفل زدی و قُل و زنجیر بستی. من که تاحالا هزارتا قفل باز کردم، نمیتونم اینارو باز کنم. تو خودت رو توی دامِ من گیر انداختی و بعدش من رو توی خودت گیر انداختی و هیچوقت نفهمیدی.
من همچین آدمی نبودم که از این حرفا بزنم درواقع الانم نیستم مگر اینکه بحث تو وسط بیاد که بحث تو همیشه وسط هست، لازم به یادآوری نیست. تو دیگه اسمت رو روی من حک کردی."

__________________________________

و یه نکته ی دیگه، اینکه اگه بخوام آپ کنم سه قسمتی اپ میکنم.
یعنی مثلاً اگه بخوام هر روز اپ کنم، میشه روزی سه پارت.
Like always: لیلیآن

A Sinner's Diaries { L.s }Where stories live. Discover now