-20 sep

336 81 10
                                    

" امروز به خاطر تو بیرون اومدم. بعد از اون همه مدت که به خاطر خودم و پولی که میخواستم بیرون بودم و بعد از تو خودم رو حبس کردم؛ حالا من‌ اینجام. دوباره بیرون.
 به خاطر تو و تویی که‌ میخواستمت و میخوام. میدونی، اگه من الان یه آدم معمولی بودم، با یه نفس عمیق و سیگار توی دستم تورو فراموش میکردم و فوقش با افسردگی حاد، زندگیم رو سر میکردم اما این منم. همون دزدی که تو بهش "جذاب" میگفتی. همونی که تو با شور و اشتیاق نگاهش میکردی و من با سردی به چشمای پرشور تو، چشمام رو میچرخوندم. اونموقع من حتی خوابشم نمیدیدم که بتونی تمامِ من بشی. فکر کنم هیچکس قبل از اینکه واقعا عاشق کسی بشه، فکرشم نمیکنه.
من قبل از این، کلی نقص توی تو میدیدم. فکر میکردم زیاد حرف میزنی درصورتی که الان شنیدن صدات برام مثل یه نوازشه برام. فکر میکردم برای کسی که استریپره، جوش داشتن قشنگ نیست درصورتی که الان میخوام تک تک اون جوش هارو ببوسم و اگه میشد تورو از این شغل مسخره نجات میدادم و هرکاری که میخواستی برات میکردم؛ حتی رئیس جمهورتم میکردم فقط اگه میخواستی! همه چیز به خواسته های تو برمیگرده و ممکنه یک چیز واقعاً ترسناک توی خواسته هات وجود داشته باشه.
اینکه منو نخوای.
البته که تو نخوای، من میرم و دیگه هم برنمیگردم. درستشم همینه ولی میدونی که؟ من یه آدم معمولی نیستم. میخوامت و طاقت ندارم تورو با کس دیگه ای ببینم که داره پوستِ شیری رنگت با تتو های جور واجورت رو لمس میکنه و تو داری بهش لبخند میزنی. تو به اون لبخند میزنی؛ حتی فکرشم مو رو به تنم سیخ میکنه. نه.
احتمالاً چون شش ساعت بدون توقف تو راه بودم، خسته شدم و دارم هذیون میگم. آره، شش ساعت با کلی مسخره بازی برای پیچوندن پلیس ها و عدد عوض کردن پلاک.
جوری هیپنوتیزمم کردی که منو حتی از هزاران مایل دورتر، سمت خودت جذب میکنی."

______________________________________

لویی خودخواهه و هری؟
هنوز راجب هری نمیدونید پس صبر کنید تازه داره هیجان انگیز و البته تموم میشه.
کامنتی انتقادی؟
Like always: لیلیآن

A Sinner's Diaries { L.s }Where stories live. Discover now