" وقتی داشتیم فرار میکردیم و موتورتو داده بودی به من، یادته کیسه ی پولو محکم اما منو محکمتر گرفته بودی و نزدیک بود سر آینه بغل یک ماشین، اون کیسه پول به فاک رفته؛ پاره بشه و تمام پولا بیرون بریزه و تو با اینکه چیزی نشده بود، دم گوش من هی میگفتی:
شت، فاک، شت، فاک!
زمزمه ی صداتم هنوزم یادم مونده. ذهنم معلومه از اولش هم درگیر تو بوده که اینقدر خوب حواسشو به تو داده. رسیده بودیم کنار ساحل و من پیاده شدمو با حالت مسخره ای گفتی:
میخوای مثل فیلما مارو بندازی توی دریا؟
و من با حالت بی تفاوتی که داشتم قایق رو اززاد میکردم، شونه بالا دادمو گفتم:
شاید
اگه من میخواستم تورو بندازم توی دریا؛ اول از همه باید خودم توی اون دریا غرق میشدم اما اون موقع واقعا مهم نبود اگه همچین کاریو میکردم. سوار موتورت شدیمو پریدیم تو قایق و گازشو گرفتیم و سریع از ساحل دور شدیم و تو فقط جیغ میزدی. کاش قدر جیغای دوست داشتنیت رو هم میدونستم. جیغ هایی که از سر هیجان، میکشیدی و اون موقع سرمو میبردی و چقدر از این کار لذت میبردی! دوست داشتنیه بدجنس!
میخوام بدونم اگه بدونی که الانم داری خودمو میکشی از اینکار لذت میبری؟ اگه لذت میبری؛ من حاضرم صدبار خودمو بکشم برات تا لبخند کِشنده ای بزنی و چال هاتو نشون بدی و باز منو بکشی. فکر میکنم تو از منم خلافکار تری، بدون اینکه الان کاری بکنی یا حتی بدونی،داری منو زنده زنده میکشی."______________________________________
جالبه که اینا فقط درمواقعی تو ذهنم ظهور میکنه که امتحانای زیادی دارم.
خیلی دیگه داره جالب میشه.
خب چطور بود این سه تا پارت؟Like always: لیلیآن
YOU ARE READING
A Sinner's Diaries { L.s }
Short Story[Completed] 'هیچوقت تا به حال چیز با ارزشی مثل تورو ندزدیده بودم، ازهمون اولش هم برام تازگی داشتی.' - Short story