لطفا اگه به پارتای قبلی رای ندادین چک کنین الان بدین
ممنون:)"ریاضی خیلی سخته..."
هوبی بعد از ناله ای که کرد پیمانه رو توی دستش تکون داد
توی دستور عمل نوشته بود برای پنج نفر سه پیمانه آرد و یک لیوان شیر
ولی اونا نه نفر بودن و هوبی نمی دونست چجوری باید مقدار مناسبو اضافه کنهیونگی کنارش به اپن آشپزخونه تکیه داده بود و سرشو با تاسف تکون می داد
یاد روز هایی افتاد که یه جورایی معلم خصوصی ریاضی هوبی بود
هر بار بعد یک ربع کار کردن باهاش دوست داشت زمین باز شه و اون رو ببلعه
خودشو توی منفورترین جای جهنم که در و دیوارش پر لجنای خونیه قایم کنه
جوری که حتی شیطان هم نتونه ردشو بزنهاز تصور دوباره بودن در اون موقعیت تنش لرزید و سرشو بیشتر از قبل تکون داد
"ارا هم ریاضیش از تو بهتره...من یک سال تمام باهات کردم و سر امتحان پنج تا سوالو بهت رسوندم تهش به زور ۱۰ گرفتی"
هوبی آماده دفاع شد و دستاشو از توی ظرف آرد و شیر در آورد
"اتفاقا اون موقع هایی که هنوز رابطمون شروع نشده بود و بهم درس می دادی خیلیم نمره هام خوب بود...خودت بعدش با اون اخلاق گند و به درد نخورت خرابش کردی"
یونگی کمی جلوش خم شد تا آروم تر صحبت کنه
"فکر نمی کنی تقصیر من نبوده و شاید نمره هات به خاطر این پایین اومده که بعد هر مسئله دستت تو شلوار من می چرخید؟"
هوبی از خشم چشاشو درشت کرد و با حرص لباشو به هم فشار داد
خودشو کنترل کرد تا آرد های زیر دستشو روی یونگی چپه نکنه
اونا خونه خودشون نبودن و لباس دیگه ای نداشتن"چطور می تونی همچین حرفی بزنی وقتی به خاطر اینکه رادیکال ۱۲۱ رو بلد نبودم پنج بار به فاکم دادی؟"
"اون زنگ تفریح بود!"
یونگی ناباورانه گفت و شونه هاشو بالا انداخت
این عوض تشکر از دوست پسر قدرشناسش بود که لحظات جذابیو حین درس براش رقم زده بود
لحظات جذاب و خیس...خوشبختانه با یه چشم غره دو طرفه تمومش کردن
بحث اینکه کی جلوی اون یکی کم میاره از اولین بار که با هم خوابیدن جریان داشت و تا حالا برنده ای پیدا نشده بود
هر دوشون از موضع شون کوتاه نمیومدن و باور داشتن که اون یکی شروعش کرده
YOU ARE READING
Little One
Fanfictionدو تا آیس امریکانو با یه بستنی توت فرنگی... ^^ یعنی قرار اون کوچولو با چشمای بزرگ عسلیش هر روز به من خیره بشه و تا عمق وجودم سر بکشه؟ A Sope fanfiction Written by VIO Book 1 of The One series [Highest ranking so far] #1 in iran #1 in btsfanfic #1 in...