part 18

4.1K 420 104
                                    

بعد از چند ثانیه ی طولانی و لذت بخش جیمین لب هاشو از رو لب هام برداشت و در حالی که هر دومون نفس کم آورده بودیم و تقریبا نفس نفس می زدیم ، پیشونیش رو به پیشونیم چسبوند. تپیدن قلبم رو به وضوح حس می کردم ولی این بار نه به خاطر استرس بلکه به خاطر هیجانی که تمام وجودم رو فرا گرفته بود. حس شادی داشتم ، حس زنده بودن ؛ اما طولی نکشید که این حس خوبم باز هم به استرس و ترس تبدیل شد.ترس از دست دادن جیمین.جیمین رو محکم بغل کردم و سرم رو توی سینش فرو بردم. عطرشو نفس کشیدم ، آرامش بخش ترین بوی دنیا بود.جیمین بوسه ای روی سرم زد و آروم من رو که مثل بچه ای که نمیخواد از اسباب بازیش جدا شه بهش چسبیده بودم ، از خودش جدا کرد و با مهربونی بهم نگاه کرد.ای کاش می تونستم تا ابد همونجا تو بغلش بمونم و بدون اینکه از چیزی بترسم همیشه کنار خودم نگهش دارم. با اینکه نمی خواستم اون لحظات شاد رو خراب کنم ولی فکرم آروم نمی گرفت پس گفتم : پس موانع بینمون چی میشه جیمین؟ ت...تهیونگ چی میشه؟
به خوبی دیدم که ذوق و شادی توی چشم هاش جای خودش رو به غم داد. نفس عمیقی کشید و سکوت کرد. پرسیدم : به خاطر تهیونگ من رو ول نمی کنی ، نه؟
وقتی جوابی از جیمین نشنیدم حس کردم بغض کم کم داره مهمون گلوم میشه.تقریبا داد زدم : سکوت نکن جیمین!
جیمین با ناراحتی توی چشمام نگاه کرد و دوباره من رو در آغوش گرفت ولی ایندفعه من کسی بودم که جیمین رو از خودم جدا کردم.منتظر جواب بودم.نمی دونستم چی توی سر جیمینه. این شروع ما بود یا پایان؟ اگه جیمین می خواست عشقمون رو شروع کنه پس چرا انقدر مردد بود؟
بالاخره جیمین به حرف اومد و گفت : جنیس ، مطمئن نیستم این کاری که داریم می کنیم درسته یا نه.من از عشق تهیونگ به تو خبر دارم ولی همچنان دارم به دوست داشتنت ادامه میدم.این اولین باره که حس می کنم دارم به تهیونگ خیانت می کنم.
گفتم : اما جیمین ، الان که هم تو و هم تهیونگ من رو دوست دارین حق انتخاب با منه و انتخاب من هم مشخصه. من تهیونگ رو خیلی دوست دارم و اصلا دلم نمیخواد دلش رو بشکنم ولی من با اون فقط دوستم نه بیشتر ولی تو... تو خیلی برام بیشتر از یک دوستی. جوری که تورو دوست دارم فرق می کنه. شاید برای تهیونگ سخت باشه که با این قضیه کنار بیاد ولی مطمئنم میتونه درکش کنه. بین من و اون هیچوقت رابطه عاشقانه ای شروع نشد پس نباید خیلی هم براش اذیت کننده باشه.
همه این حرف هارو زدم تا به جیمین ثابت کنم کاری که اون می کنه خیانت نیست ، خیلی درست نیست ولی اشتباه هم نیست. دلم می خواست در جواب بغلم کنه و بهم بگه همه چیز درست میشه ، بگه من هیچوقت از تو دست نمی کشم و حتی اگه داریم توی مسیر اشتباهی پا می ذاریم ، هیچوقت تنهات نمی ذارم ، دوست داشتم بگه حتی اگه عشقمون غلط باشه من به خاطر تو نمی خوام کار درست رو بکنم. ولی به جای همه این حرف ها گفت : امروز بالاخره تونستم درباره احساسی که به تو دارم با یه نفر حرف بزنم و ازش مشورت بگیرم ، جونگکوک. با اینکه سنش از من کمتره اما خیلی اوقات توی مشکلاتم ازش مشورت می گیرم و تا حالا از گوش دادن به حرف ها و راهنمایی هاش احساس پشیمونی نکردم.
بی صبرانه منتظر بودم ادامه حرفش رو بزنه و امیدوار بودم راهنمایی جونگکوک باب میلم باشه.امیدوار بودم به جیمین گفته باشه نباید از عشقش دست بکشه اما با نقل قول جیمین از جونگکوک ، همه امید هام نا امید شد .
" جونگکوک گفت حق با کسیه که اول عاشق جنیس شده و فرد دیگه اگه بخواد به عشقش ادامه بده خائن محسوب میشه."
با این حرف جیمین حس کردم دنیا رو سرم خراب شد. حرفش مدام تو سرم تکرار میشد. جیمین زودتر از تهیونگ با من آشنا شده بود ولی اون اوایل از من متنفر بود. من ماشینش رو داغون کردم و بهش دروغ گفتم و فرار کردم ، اون به خاطر من توسط دوتا پسر عوضی زخمی شد و من حتی ازش تشکر هم نکردم ، با وجود این ها اون بازم من رو توی تست رقص قبول کرد ولی من زود قضاوتش کردم و کلی بهش بد و بیراه گفتم و حتی زدمش و علاوه بر همه این ها وقتی ازم خواست ناهار مهمونش کنم قصد داشتم بدمزه ترین غذای سئول رو به خوردش بدم. همه این ها مثل یک فیلم از جلوی چشمام رد شدن و نتیجه ای که از فیلم گرفتم این بود که جیمین قبل از تهیونگ عاشق من نبوده و باعثش هم خودم بودم. من روز به روز بیشتر عاشق جیمین می شدم ولی اون رو از خودم می روندم ، همش تقصیر خودم بود که جیمین انقدر دیر احساسم رو نسبت به خودش فهمید و حالا هم به خاطر تهیونگ نمیتونه دوستم داشته باشه. سرم گیج می رفت و حالم خیلی بد بود. افکارم داشتن من رو می کشتن.جیمین قرار بود من رو ول کنه اما من نمی تونستم به خاطر این سرزنشش کنم.اون نمی تونست به خاطر کسی مثل من بهترین دوستش رو از دست بده. من حتی آدم خاصی نبودم ، من لایق جیمین نبودم. اون یه آدم مشهور و محبوب بود ولی من یه دختر ساده که تا به حال حتی یک دوست پسر هم نداشته ، جیمین همیشه رفتار خوبی با من داشت ولی من بدی های زیادی در حقش کردم. اون حق داشت ترکم کنه ، نباید تحت فشار می گذاشتمش.

Love accident Where stories live. Discover now