Life guard;غریق نجات

lucky;خوش شانس☘

جمعه
^جونگکوک من برات کلاس خصوصی در نظر گرفتم.
استادم بهم گفت.

کاری جز اه کشیدن ازم برنمیومد.

واقعا این چیزی نبود که بخوام ولی خب نمره ۱۰ ریاضیم واقعا کمکی به این قضیه نمیکرد.

_خب....
میخواستم سرنوشتمو قبول کنم.....

_کی قراره بهم درس بده؟
از استادم پرسیدم.

استادم لبخند زد و با انگشتش به پله های ساختمون کالج اشاره کرد.

^اون کسی نیست جز کیم تهیونگ.

من و استادم همزمان گفتیم با این تفاوت که من زمزمه کردم.

من نمیدونستم که من و تهیونگ دانشگاهمون یکیه ولی اون انگار میدونست چون نه تنها متعجب نبود داشت بهم پوزخندم میزد.

^تهیونگ؟
استاد بهش نگاه کرد و گفت.

+باعث افتخاره که به این پسر جوان خوب درس بدم.
تهیونگ گفت.

به خاطر نحوه ای که کلمه خوب رو گفت داغ کردم.

استاد سرشو برای تایید تکون داد و به من نگاه کرد که باعث شد اه بکشم.

_باشه قبول میکنم.

(نه توروخدا نکن😏😏)

گفتم و گشادتر شدن نیش تهیونگو دیدم.

^خودتون روزاشو مشخص کنید،الانم برید پی کارتون من باید کارامو تموم کنم.

با خنده گفت و مارو به سمت بیرون هل داد.

به تهیونگ نگاه کردم و چشمامو بخاطر پوزخندش چرخوندم.

واقعا دلم میخواست اون پوزخند لعنتیو با مشتم از روی صورتش بردارم.

_خب میتونیم سه شنبه ها،جمعه ها و  یکشنبه ها از ساعت ۳تا۸ انجامش بدیم.
به چشماش خیره بودم و  گفتم.

خندید و گونمو نوازش کرد.

+عالیه.قراره پسر خوشگلمو بیشتر ببینم.

_پس...ر خو...خوشگلتو؟؟
با گیجی گفتم.

چیزی نگفت فقط به سرم چندبار دست کشید و دقیقا کنار لبمو بوسید.

دوباره اون پوزخند لعنتیشو زد.

+دفعه بعد قرار نیست انقدر خوش شانس باشی که یه نفر نزدیکمون باشه.

توی گوشم زمزمه کرد.

وقتی رفت عقب کل وجودم گرگرفته بود.

وقتی صورتمو دید خندید و به سمت انتهای راهرو رفت و از دیدم خارج شد.

پشت سرمو نگاه کردم و دیدم استادم بهم چشمک میزنه که باعث شد از خجالت شروع به دویدن کنم.

◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
خب ۲۰دقیقه وقت استراحت داشتم اومدم اپ کردم.خیلی ممنون که میخونید😘😘😘😘