stop;توقف🚫

1.7K 358 52
                                    

چهارشنبه

_بیا تو.

تهیونگ وارد خونم شد.

درو پشت سرش بستم و قفل کردم،به سمت اتاقم راه افتادم اونم دنبالم اومد.

در اتاقمو باز کردم ورفتم تو.خودمو تلپی روی تخت انداختم.

کتاب دفترای ریاضیمو دور و برم پخش کرده بودم.

سرمو اوردم اوردم بالا و دیدم داره بهم نگاه میکنه.ابرومو براش بالا انداختم.

_وسایلتو دربیار.
ولی تکون نخورد.نوبت اون بود که گیج شده بهم نگاه کنه.

+واسه چی؟
اون پرسید.

_قراره درس بخونیم.فکر کردی منظورم چیه؟

بدون اینکه زیاد به حرفام دقت کنم بهش گفتم.

کوله پشتیشو دراورد و توشو گشت.

به نظر ناامید شده بود ولی بهش توجهی نکردم،نمیخواستم فکر کنه تو زندگی خصوصیش دخالت میکنم.

به نظر ناامید شده بود ولی بهش توجهی نکردم،نمیخواستم فکر کنه تو زندگی خصوصیش دخالت میکنم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

۲ساعت بعد

بی حس به سقف زل زده بودم.

دلم میخواست بمیرم.

حتی یه کلمه کوفتیم از این ریاضی لعنت شده تو کلاس نفهمیده بودم و مشخص بود قراره دهنم صاف بشه.

تهیونگ بهم خندید و برای بار پنجم سعی کرد مساله رو بهم توضیح بده.

بهش توجه نکردم و غرغر کردم.

_وااای ببند اون دهنتوووو.حس میکنم به زبون فضاییا حرف میزنی.
گفتم و بعدش از اتاقم رفتم بیرون.

رفتم آشپزخونه و یه بسته چیپس بازکردم.مثل وحشیا شروع کردم به خوردن و همزمان تو یخچال دنبال یه نوشیدنی ،چیزی بودم که ببرتش پایین.

یه اسپرایت پیداکردم و یه لیوان برای خودم ریختم.

تا خواستم بخورمش،یه دست رو باسنم حس کردم.

از جام پریدم هوا،که باعث شد چیپسا بریزه روی زمین و تیشرتم پر از لکه های اسپرایت بشه.

اهی کشیدم و به تهیونگ که پوزخند میزد نگاه کردم.

_واقعااا؟؟؟؟تیشرتمو نابود کردی.

اه شکمم از خیسی تیسرتم چسبناک شده بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اه شکمم از خیسی تیسرتم چسبناک شده بود.

قبل از اینکه بتونم برم و درش بیارم تهیونگ از کمبربندم گرفت و منو سمت سینه خودش کشید.

شکممو دست کشید که باعث شد زیردستش اروم بلرزم.

تو چشمام خیره شد که باعث شد خشک بشم.

نمیتونستم احساسی که  خیلی واضح تو چشماش زبانه میکشیدو بخونم،در نتیجه فقط خم شدم  و بوسیدمش.

بلافاصله موهای پشت گردنمو چنگ زد و بوسه رو عمیق تر کرد.

زبونمو توی دهنش سردادم و خواستم کنترل دستم باشه ولی سریعا همه چیو با چنگ زدم باسنم و غرش تو دهنم برعکس کرد.

انقدر توی بوسه غرق شده بودم که حتی نفهمیدم کی تیشرتمو دراورد.

قبل از اینکه هراتفاق دیگه ای بیفته عقب کشیدم و تمومش کردم.

چشمامو دزدیدم و لباسمو برداشتم.

رفتم تو اتاقم و درو بستم.

☆☆اینجا یه گیف فرنچ کیس خفن گزاشته بودم ولی خجالت کشیدم شما خودتون سرچ کنید😂☆☆◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇سلام امیدوارم حال همتون خوب باشه و از این پارت خوشتون بیاد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

☆☆اینجا یه گیف فرنچ کیس خفن گزاشته بودم ولی خجالت کشیدم شما خودتون سرچ کنید😂☆☆
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
سلام امیدوارم حال همتون خوب باشه و از این پارت خوشتون بیاد.💜💜
کم کم قضیه داره کثیف میشه😈😈
لطفا اونایی که فقط میخونن ووت بدن حس بدیه همش فکر میکنم بده؟؟اگه بده پس چرا میخونن حتی پارت بعدم میان؟؟
اره خلاصه من شرط ووت نمیزارم خودتون درک کنید حسش بده😂😂

Life guard;غریق نجاتWhere stories live. Discover now