سلام به عزیزای من
بلخره امتحانام تموم شدن و من با یه پارت طولانی برگشتم خدمتتون❤
بخونین...لذت ببرین...کامنت بذارین و لطفا ووت دادن رو به هیچ وجه فراموش نکنین چون با ووتاتون داستان بالا میاد پس یادتون نره لطفنی❤
دوستون دارم و مراقب خودتون باشین❤
...- انتخاب خوبیه...اینطوری وقتی توی خونهی پدر و مادرم گردنت رو پر از مارک کردم مجبور نمیشی بابتشون جوابی به کسی بدی!
با اتمام جملهی چانیول لبش رو به دندون گرفت و با ترس نگاهی به اطراف انداخت تا مطمئن بشه که کسی اون اطراف نبوده و جملهش رو نشنیده!
بعد از اینکه از سکوت اطراف اطمینان پیدا کرد نگاه خجالت زدهش رو به چانیول داد و با لحن ملتمسی زمزمه کرد:
+ چان...لطفا...
چانیول بدون اینکه حرفی بزنه دستش رو گرفت و سمت اتاق پرو هلش داد و فقط چند ثانیهی کوتاه لازم بود تا همراه چانیول داخل اتاق کوچیک حبس بشه،به آینه چسبیده بود و چانیول هم با بدنش بهش فشار میاورد و بکهیون انقدر گیج شده بود که نمیدونست دقیقا چرا دونفری اونجان!
+ چ...چان...
- مهم نیست کجا باشیم،مهم نیست که چیکار میکنیم و توی چه شرایطی هستیم،تا وقتی که اینطور،بدون این که خودت بخوای با کارای کوچیکت حریصم میکنی فکرشم نکن که ازت بگذرم پارک بکهیون!
دستش راستش رو بالا آورد و انگشت شصتش رو روی لب پایین بکهیون که چند دقیقهی پیش به دندون گرفته بود،کشید و به چشمای عسلی رنگ بکهیونی که داخل کاپشن نارنجی رنگ فرو رفته بود،خیره شد.
- معنی هوس رو میدونی؟ یه معنای کثیف داره که کوتاهه و قلبت رو درگیر نمیکنه و یه معنای جنون آمیز داره که همیشگیه و قلب و روحت رو مال خودش میکنه و حدس بزن حس هوس من نسبت به تو چطور معنی میشه؟
تا جایی که لباش توی چند سانتی لبای بکهیون قرار بگیرن،خم شد و به آرومی زمزمه کرد:
- تو یه هوس جنون آمیزی برای من...لحن شیرینت وقتی صدام میکنی،لمسهای کوتاه و عطر تنِ ظریفت باعث میشن عطش مریض گونهای رو تجربه کنم که حتی اینطور داشتنت هم برام کافی نباشه بکهیون!
بدون اینکه به بکهیون اجازهی واکنشی بده لباش رو به لبای خوش طعمش رسوند و بکهیونی رو که شوکه به چشمای بستهش چشم دوخت بود،عمیق بوسید.
قلبش تند میزد و افکار عجیبی باعث میشدن احساس خوبی نداشته باشه چون محض رضای خدا...بکهیون هیچ چیز خاص و جذابی توی وجودش نداشت و نمیدونست چطور چانیول میتونست انقدر عمیق و تا این حد بخوادش و فکر به این حقیقت که درواقع اون هیچی نبود باعث میشد بخواد گریه کنه اما از طرف دیگه حرکت لذتبخش لبهای فرماندهش داشتن حواسش رو از افکار پوچش پرت میکردن و بکهیون رو به این نتیجه میرسوندن که:
"تو هرجور که هستی توسط پارک چانیول پذیرفته شدی...اون دوست داره پس نگران چیزی نباش و از بودن باهاش لذت ببر!"
بکهیون مطمئن بود اگه چانیول نگرانیهاش رو میشنید دقیقا همین جواب رو بهش میداد پس چشماش رو بست،دستاش رو دور گردن مردش حلقه و بوسهشون رو دوطرفه و عمیقتر کرد.
صدای آروم بوسهشون داخل اتاق پرو شنیده میشد،بدن ظریف سرباز خواستنیش بهش چسبیده بود و لباش با زبونش بازی میکردن و چانیول با خودش فکر میکرد که همین چیزای ساده باعث تپش دیوانهوار قلبش شدن و همین هم باعث میشد بیشتر و بیشتر شیفتهی گرگ کوچیک بین دستاش بشه چون اون معجزه کوچولو حتی سادهترین اتفاقات رو براش خاص،به یاد موندنی و شیرین میکرد!
...
یکساعت و نیم گذشته بود و حالا بکهیون داشت با خجالت چانیولی رو تماشا میکرد که تموم خریداش رو با خودش آورده بود.
+ باید اجازه میدادی کمکت کنم!
با لحن خجالت زدهای گفت و چانیول بعد از بستن در عقب ماشین قدم برداشت و رو به روی بکهیون ایستاد،همونطور که به چشماش خیره شده بود،دستای ظریفش رو توی دستای بزرگش گرفت و گفت:
- این دستا،تک تک این انگشتا فقط لایق بوسیده شدن هستن نه هیچ کار دیگهای...انگشتای ظریفت فقط برای اینکه بین انگشتای من قفل بشن آفریده شدن!
دستای بکهیون رو بالا برد و بوسهی کوتاهی به پشت دستاش زد و وقتی عطر غلیظ بکهیون زیر بینیش پیچید لبخندی زد.
- من چیزی یادم رفته و مجبورم تنهات بذارم،داخل ماشین منتظرم بمون معجزه کوچولو
وقتی چانیول داخل پارکینگ خالی تنهاش گذاشت به سرعت سوار ماشین شد و توی آینهی ماشین نگاهی به خودش انداخت،گونههاش سرخ شده بودن و حالت چهرهش نشون میداد که از شنیدن کلمهی "معجزه کوچولو" تعجب کرده و همزمان ذوق زده شده و همین هم اعصابش رو خورد میکرد...چرا احساسات کوفتیش انقدر راحت قابل تشخیص بودن؟
دستاش رو دو طرف صورتش گذاشت و با حس داغی گونههاش با حرص دست به سینه شد و سرش رو چند بار به پشتی صندلی کوبید.
+ درست مثل بچههای لعنت شدهای بیون!
+ اصلا به من چه که پارک چانیول هر دفعه غافلگیرم میکنه؟ این میتونه واکنش طبیعی بدنم باشه!
+ آه چانیول...چان...یول...
YOU ARE READING
🐺🍫 The War Of Pheromones 🍑🐺
Fantasyنام: جنگ فرومونها کاپل: چانبک / کوکوی ژانر: امگاورس / رمنس / اسمات / فانتزی نویسنده: White Noise چانیول و تهیونگ دو فرمانده اردوگاه ویژهی سئولن... چانیول آلفای قدرتمند روسیه و تهیونگ امگایی خشن... با ورود سربازای تازه وارد زندگیشون دستخوش تغییر می...