🐺🍑PART 7🍫

11K 1.8K 338
                                    

- انگار اینکه بفاکتون بدم رو دوست داشتین که در رو باز نکردین فرمانده!
جونگکوک با پوزخند گفت و وارد اتاقک شد،نگاه تیز و لبخند فرمانده کیم چیزی نبود که دوست داشته باشه پس با عصبانیت در رو بهم کوبید و قفلش کرد.
- کی فکرشو میکنه فرمانده کیم انقدر به سربازاش نزدیک باشه که اینطور باهاشون شوخی کنه؟ کل زحمات منو توی چند لحظه بفاک بده و لبخند بزنه؟
چشماش کاملا قرمز شده بود و همونطور که حرف میزد دندوناش رو بهم میفشرد،هنوز دو روز هم نگذشته بود و اینطور داشت اذیت میشد،363 روز بقیه‌ش قرار بود چطور بگذره؟
نفس عمیقی کشید و دو قدم نزدیک رفت،با نزدیک شدن جونگکوک نگاهی به صورتش انداخت،این آلفا با موهایی خیس و چشمایی قرمز زیادی سکسی بنظر میرسید و لعنت که تهیونگ نمیدونست توی این موقعیت چرا باید به همچین چیزی فکر کنه! لعنت به فرومون‌ها!
توی اتاقک کوچیک هرچقدر که جلو میرفت فرمانده‌ش عقب میرفت و درنهایت وقتی دستش روی دیوار نشست نفسای فرمانده‌ش به گردنش خوردن و پوزخندش پررنگ تر شد.
- هنوز دو روز هم از وقتی که بهم گفتین من اینجا چیزی جز سربازی که باید از قوانین پیروی کنه نیستم،نگذشته
کمی گردنش رو خم کرد و همونطور که صورتش رو نزدیکتر میبرد کنار گوش تهیونگ زمزمه کرد:
- و منم نگفتم که اهمیتی به قوانین نمیدم و فاک بهش...کدوم قانون لعنتی‌ای میخواد مانع از این بشه که همین الان فرمانده‌ی سرکشم رو بفاک ندم؟
با اتمام جمله‌ی جونگکوک نگاهش رو به تتوی
"Fuck You"
بالای ابروهاش داد،خودش رو نمیشناخت،داشت چیکار میکرد؟ سرجاش ایستاده بود و به راحتی اجازه میداد یه آلفای لعنتی تهدیدش کنه؟
بدنش التماسش میکرد تکون بخوره و یه لگد وسط پاهای جونگکوک بزنه اما هرکاری میکرد نمیتونست از جاش تکون بخوره،عطر لعنتی "مالکیت" که از آلفا ساطع میشد،باعث میشد مسخ شده سرجاش بایسته و منتظر حرکت بعدیش بمونه،عطر تلخ و خنکی که فلجش کرده بود باعث آزاد شدن دوبرابر فرومون‌هاش شده بود و چند ثانیه‌ی بعد بود که عطر غلیظ رز و شکلات زیر بینی‌ش پیچید و باعث شد با کلافگی پلکاش رو روی هم فشار بده...لعنت به فرومون‌ها!
با پیچیدن عطر هوس انگیز فرمانده‌ش ناخوداگاه چشماش بسته شدن و صورتش توی گودی گردن تهیونگ فرو رفت،امگاهای زیادی بودن که عطرشون رو دوست داشت اما این عطر...این عطر لعنتی باعث میشد فراموش کنه آدم رو به روش کیه و بی توجه به این موضوع سمتش کشیده بشه.
لباش روی گردن تهیونگ قرار گرفتن و درست وقتی زبونش روی پوست سفیدش کشیده شد طعمی که توی دهنش پخش شد باعث شد چشماش با تعجب باز بشن...لعنت...این...این طعم فاکیِ گوشت بود...طعمی که میپرستیدش...عاشق گوشت بود و پوست این امگای لعنتی هم طعم گوشت میداد!
عطر غلیظ رز و شکلات،طعم گوشت و این بدن هوس انگیزی که به دیوار چسبیده بود هرلحظه آلفای درونش رو هشیارتر میکرد و جونگکوک نمیدونست اگه قرار باشه گرگ درونش کنترلش کنه چه اتفاقی میوفتاد!
غرش خفیفی کرد و طولی نکشید تا زبون و لباش سریعتر روی گردن تهیونگ حرکت کنن،زبونش روی پوستش حرکت میکرد و لباش بوسه‌های ریز و خیسی به نقاط مختلف گردنش میزدن و باعث میشدن نفسای تهیونگ به شماره بیوفتن،این چه حسی لعنتی‌ای بود؟
گرمش شده بود،تند تند نفس میکشید و حس لبای جونگکوک اثر مستقیمی روی عضوش داشت،مطمئن بود که تحریک شده و لعنت بهش...حتی نوجوونای تازه به بلوغ رسیده هم به این سرعت تحریک نمیشدن!

🐺🍫 The War Of Pheromones 🍑🐺Where stories live. Discover now