بیمار عشق

قسمت 2

یونگی با دو تا جعبه بزرگ مشکی برگشت پیششون
یکی رو باز کرد و نشون جونگکوک داد

یونگی: این جعبه که میبینی تمام وسایلش به رنگ مشکیه... قیمتش پایین تره چون واسه زن ها هستش و وسایلش کم تره

یونگی جعبه قرمز رنگ رو باز کرد و ادامه داد:
این یکی قیمتش بالاتره با وسایل بیشتر برای یک پسر...چند تا لباس مخصوص هم داره که اندام های خصوصی رو کاور نمیکنه و کار رو راحت میکنه
الانم بستگی داره که پارتنرت پسر باشه یا دختر

جونگکوک: پسره

یونگی: پس مبراکت باشه

یونگی گفت و جعبه رو بست... قیمت ها رو گفت و بعد از پرداختن پول از آون مغازه سکس توی بیرون آومدن... سوار ماشین شدن و راه افتادن به سمت خونه نامجون

نامجون: حالش چطوره؟

جونگکوک نگاهی کوتاه به نامجون انداخت و دوباره به جاده خیره شد

جونگکوک: خوبه.. مثل یک سال پیش دیگه بهانه نمیگیره و عادت کرده مثل اینکه قبول کرده سرنوشت رو... اینکه باید با من باشه نه با هیچ کس دیگه

نامجون: کوک از خر شیطون بیا پایین... یه بار ببرش پارک تا حواش عوض بشه یک سال شده که تو خونه زندانیه انگار که اسیرته

جونگکوک: من مطمئنم بعد از اینکه بردمش بیرون فرار میکنه هنوز دفعه پیش و یادم نرفته که سعی داشت با تلفن با پلیس تماس بگیره

نامجون: آون مال ده ماه پیش بود و ترسیده بود و شناختی از تو نداشت...
تو تازه اونو آورده بودیش خونت معلومه ازت میترسه و میخواد فرار کنه

جونگکوک: منم همینو میگم.. آون همین الانم ازم میترسه.. هیچ جوره نمیخوام از دستش بدم
اگر از پیشم بره من میمیرم

نامجون که دید جونگکوک داره بغض میکنه سریع از گفتن دوباره این مسیله پشیمون شد و سعی کرد تا حواس جونگکوک رو پرت کنه هرچی نباشه جونگکوک یه الفای خیلی شکاک و حساس بود در عین حال ترسناک و در عین حال کیوت و مهربون

نامجون: اروم باش جونگکوک آون از پیشت نمیره
آون جفت تو عه اروم باش

جونگکوک سرش رو تکون داد و شروع کرد به متقاعد کردن خودش

جونگکوک: آون از پیشم نمیره..جرات نداره بره قلم پاشو میشکنم اگر فکر فرار به سرش بزنه..آون مال تو عه جونگکوک فقط مال تو

اروم اروم با خودش حرف میزد و این نامجون رو خیلی میترسوند

جلوی خونه نامجون ایستاد... نامجون با نایلون از ماشین پیاده شد و خم شد تا با جونگکوک خداحافظی کنه

نامجون: مواظب خودت باش جونگکوک و لطفا زیاده روی نکن

جونگکوک: سعی خودمو میکنم