آشتی ؟😁Junkook
با دیدن چیزی جلو ماشین پامو از روی گاز برداشتم و گذاشتم روی ترمز
سریع پیاده شدم تا ببینم چی بوده و صمدی دیده ؟
با دیدن گربه بیهوش شده ترسیده ام
کشتمش؟
من قاتلم ؟
سریع زنگ زدم به چانیول_ چان بیا اینجا
+اونجا دقیقا کجاس کوک
_ نمیدونم
+ حالت خوبه؟
_ نه
+ الان رد گوشیت میگیرم میام پیشت باشه کاری انجام نده فقط یجا بشین باشه ؟
_ باشهو قطع کردم
چه راحت عشق رو تجربه کردم حالا به شکست عشقی رسیدم
به همین راحتی بهشت لمس کردم و با کون افتادم تو جهنم
اون تو بغلم بود حالا نیست
حالا جز حسرت چیزی باقی نمونده
حالا دیگه اون نیست
دیگه دوستم نداره
حالا ازم متنفره !
به همین راحتی اما دستش دادم
بدون هیچ زحمتی
برای همیشه از دست دادمش
مثل ماهی از دستم لیز خورد و رفت تو اقیانوس !کنار ماشین زانو زدم
یعنی واقعا دیگه نیست
نمیتونم در برابرش تلاش کنم چون اون مثل من نیست !
یعنی باید ازش فاصله بگیرم ؟چشمام بستم و روبه آسمون
خدایا میشه فقط یه فرصت دیگه بهم بدی ؟
قول میدم ازش محافظت کنم
قول میدم ماله خودم کنمشیهو رعد برقی زد
یعنی خدا قبول کرد ؟
الان یه فرصت دیگه دارم ؟با خوشحالی بلند شدم
ایندفعه حتما به دست میارمش
ماله خودم میکنمش
به هیچکی هم نمیدم
اصلا تو خونه خودم قایمش میکنم اره
کسی هم نمیزارم ببینش_ کیو نبینه ؟
با بهت برگشتم سمت صاحب صدا : اوووو چان رسیدی ؟
چان با قیافه وات د فاعکی : کصخول شدی کوک با خودت حرف میزنی ! نه من هنوز نرسیدم این تیزره منه خودم سال دیگه اکران میشم -_-با اخم : مشکلم که تلاش کنم حل میشه ولی تو چرا زیپ شلوارت بازه داشتی جق میزنی
چان با اخم : هه خندیدم
با پوزخند : دور لبت عن دیدم
چان با نیشخند : آدم شدی
یهو گوشی چان زنگ خورد
چان با تعجب جواب داد و گوشی گذاشت رو بلندگو !+ الو سلام چان من کای هستم
_ اووو سلام کای خوبی ؟
+ میخواستم بگم میشه بیای بیمارستان
_چیییییییی بیمارستان برا چی ؟
+ خب از گوشی سهون بهم زنگ زدن و گفتن لطفا خودتو برسون بیمارستان و من دلم نمیخواد دوباره قیافه شو ببینم
_ باشه فعلاو قطع کردم
هر دوتامون سریع سوار ماشین هامون شدیم و سمت بیمارستان رفتیم !
YOU ARE READING
𝓜𝓾𝓽𝓾𝓪𝓵 𝓵𝓸𝓿𝓮
Short Storyکاش آدما عاشق کسی میشدن که عاشقشونه نه من عاشق تو نه تو عاشق اون🖤🍂