๓𝐮т𝕌卂Ł ℓ𝐨𝓥ε

674 159 85
                                    


آشتی ؟😁

Junkook

با دیدن چیزی جلو ماشین پامو از روی گاز برداشتم و گذاشتم روی ترمز

سریع پیاده شدم تا ببینم چی بوده و صمدی دیده ؟

با دیدن گربه بیهوش شده ترسیده ام

کشتمش؟
من قاتلم ؟
سریع زنگ زدم به چانیول

_ چان بیا اینجا
+اونجا دقیقا کجاس کوک
_ نمیدونم
+ حالت خوبه؟
_ نه
+ الان رد گوشیت میگیرم میام پیشت باشه کاری انجام نده فقط یجا بشین باشه ؟
_ باشه

و قطع کردم

چه راحت عشق رو تجربه کردم حالا به شکست عشقی رسیدم
به همین راحتی بهشت لمس کردم و با کون افتادم تو جهنم
اون تو بغلم بود حالا نیست
حالا جز حسرت چیزی باقی نمونده
حالا دیگه اون نیست
دیگه دوستم نداره
حالا ازم متنفره !
به همین راحتی اما دستش دادم
بدون هیچ زحمتی
برای همیشه از دست دادمش
مثل ماهی از دستم لیز خورد و رفت تو اقیانوس !

کنار ماشین زانو زدم

یعنی واقعا دیگه نیست
نمیتونم در برابرش تلاش کنم چون اون مثل من نیست !
یعنی باید ازش فاصله بگیرم ؟

چشمام بستم و روبه آسمون

خدایا میشه فقط یه فرصت دیگه بهم بدی ؟
قول میدم ازش محافظت کنم
قول میدم ماله خودم کنمش

یهو رعد برقی زد

یعنی خدا قبول کرد ؟
الان یه فرصت دیگه دارم ؟

با خوشحالی بلند شدم

ایندفعه حتما به دست میارمش
ماله خودم میکنمش
به هیچکی هم نمیدم
اصلا تو خونه خودم قایمش میکنم اره
کسی هم نمیزارم ببینش

_ کیو نبینه ؟
با بهت برگشتم سمت صاحب صدا : اوووو چان رسیدی ؟
چان با قیافه وات د فاعکی : کصخول شدی کوک با خودت حرف میزنی ! نه من هنوز نرسیدم این تیزره منه خودم سال دیگه اکران میشم -_-

با اخم : مشکلم که تلاش کنم حل میشه ولی تو چرا زیپ شلوارت بازه داشتی جق میزنی

چان با اخم : هه خندیدم

با پوزخند : دور لبت عن دیدم

چان با نیشخند : آدم شدی

یهو گوشی چان زنگ خورد
چان با تعجب جواب داد و گوشی گذاشت رو بلندگو !

+ الو سلام چان من کای هستم
_ اووو سلام کای خوبی ؟
+ میخواستم بگم میشه بیای بیمارستان
_چیییییییی بیمارستان برا چی ؟
+ خب از گوشی سهون بهم زنگ زدن و گفتن لطفا خودتو برسون بیمارستان و من دلم نمیخواد دوباره قیافه شو ببینم
_ باشه فعلا

و قطع کردم

هر دوتامون سریع سوار ماشین هامون شدیم و سمت بیمارستان رفتیم !

𝓜𝓾𝓽𝓾𝓪𝓵 𝓵𝓸𝓿𝓮Where stories live. Discover now