ببخشید دیر شد درگیر خونه تکونی و مدرسه و کلاس های فوق العاده ام بودم
میدونم قبلا این اهنگ رو گذاشتم ولی من با این اهنگ این پارت نوشتم و خب ...
عااام میشه انرژی بدید ؟
چیز دستی دید ببخشید
دوستون دارم
اگه دوست دارید ادامه پیدا کنه ووت و کامنت یادتون نرهJimin
با درد چشمام باز کرد
گلوم میسوخت
با خورد نور تو چشمام جمع کرد
آروم گفتم آب
یکی بهم آب داد
یکی داشت باهام حرف میزد ولی من متوجه نمیشدمبالاخره چشمام به نور عادت کرد
نونا و سونگ بودن
حالا متوجه حرفاشون میشدم
لبخند زدم : خوبم نگران نباشید
سو با اخم : خوبم عو زهر داشتم سکته میکردمسونگ با خنده : هوییی همسره باردار منو نگران کردی باید پاسخ گو باشی
با خنده : ای وای ببخشید ملکه
با سونگ کمک از حالت خوابیده در اومدم و نشستم
سونگ با لبخند : میرم به دکتر خبر بدم
همین سونگ رفت با خنده : نونا چيزي هوس نکردی من گشنمه
نونا لبخند شیطانی زد : چرا نظرت با همبرگر و پيتزا چیه ؟
لایک نشون نونا دادم با خنده : عالیههههههه
سونگ و دکتر جانگ اومدن داخل
دکتر جانگ با لبخند : جیمین غذایی که خورده بودی مسموم بود لطفا موقعه غذا خوردن دقت بیشتری کن و اینکه برای یه پسره 26 ساله 51 کیلوگرم وزن خیلی کمه من برات قرص اشتها آور مینویسم حتما بخور و مرخصی و مراقب خودت باش
و رفت
نونا چشمکی بهم زد با ناراحتی : دلم همبرگرد و پیتزا میخواد
سونگ نونا رو بغل کرد : الان میریم که بخوریم
نونا لبخند شیطانی زد با حالت گریه : زودتر من میخوام
سونگ هول شد : جیمین سریع لباس بپوش بچم گشنشه منو سو بیرون اتاق منتظریم باشه
با خنده لباس های بیمارستان درآوردم لباس های خودم پوشیدم
بعد از 20 دقیقه وارد رستوران شدیم
سو نونا پیتزا و هاگ داگ سفارش داد سونگ فقط همبرگرد و من هم پیتزا سفارش دادیم
خیلی سریع سفارش هامون آوردم
اولین قارچ از پیتزا خوردم
نونا با لبخند : جیمین دلم میخواد بچم مثل تو باشه
با تعجب : چیییییی من ؟نونا با لبخند قشنگی: آخه تو هم زیبایی هم بچه ی با درکی هستی هم باهوشی و از همه مهمتر قوی هستی
YOU ARE READING
𝓜𝓾𝓽𝓾𝓪𝓵 𝓵𝓸𝓿𝓮
Short Storyکاش آدما عاشق کسی میشدن که عاشقشونه نه من عاشق تو نه تو عاشق اون🖤🍂