part 3

1K 157 31
                                    

تهیونگ در رو باز کرد و از اقامتگاه بانو کیم خارج شد به سمت اقامتگاه خودش حرکت کرد توی فکر بود نمیدونست چیکار باید انجام بده حرفای پدر و عمه اش مدام توی ذهنش میپیچید

*تو نمیتونی جفتت رو رد کنی من به تو این اجازه رو نمیدم

-اما....اما عالیج..

*همینکه گفتم امپراطوری ارزش خودش رو پیش مردم از دست داده و منم نمیتونم دستورات خودم رو زیر پا بذارم از فرداست که مردم اعتراض کنن اگر بخوام قانون رو بردارم توی کشور هرج و مرج میشه که حتی نظامی ها هم نتونن از پسش بر بیان جنگ و خونریزی سر جفت ،از طرفی جئونها جزو خاندان هایی هستن که اصالت خودشون رو حفظ کردن و هنوز میتونن تبدیل به گرگ بشن نه صرفا در کالبد انسانی گرگ جاشون رو بگیره چیزی که خیلی از خاندان های به نام دیگه ندارن قصد داشتم بعد از ازدواج تو و ولیعهد یکی از بانوان شایسته از قبیله یوهان رو به ولیعهد معرفی کنم تا خاندان جئون پشتوانه مون باشه با این اتفاق دیگه لزومی به این کار نمی بینم تو با جئون جفت میشی و منم شاهزاده خلع شده رو به تخت پادشاهی میرسونم

-ولی بابا هیونگ خیلی وقته از سیاست و سلطنت فاصله گرفته مردم عموما فکر میکنن اون مرده و...و اون یک ..یک خیانتکاره

*حواست باشه راجب به شاهزاده چی میگی کسی به جز خاندان سلطنتی از موضوع خیانت خبر نداره من و وزیر اعظم میدونیم چیکار کنیم به تو مربوط نیست و تهیان که به شایعه کشته شده میتونه به پادشاهی برسه اون هم به عنوان یک قهرمان که بعد از سالها اسیر بودن به کشور برگشته تنها چیزی که هست اینه که باید تهیان رو پیدا کنم

-هیونشیک ...هیونشیک چی؟چی به سر اون میاد ؟میخوای بکشیدش؟

حالت صورت امپراطور نشون میداد که حدس تهیونگ درسته

تهیونگ داشت دیوانه میشد هیونگ اون واقعا فرد مناسبی برای امپراطوری نبود اون یک خیانتکار خون ریز بود و هیونشیک هرقدر بی عرضه اما واقعا لایق تر از تهیان بود باید برای مردم کشورش کاری میکرد نمیتونست شاهد خونریزی روز افزون هیونگش باشه اون هم جنگ هایی که برادرش مسببشون بود نقشه عمه اش بهترین بود یک نقشه حساب شده و دقیق

توی افکارش غرق بود که صدایی توجهش رو جلب کرد

-من جفتم رو به قدرت نمی بازم
باشنیدن صدای الفا چشم هایش رو بست وبا خود زمزمه کرد

+جفت من ... واقعا متاسفم ...اما با اینکار به نوعی از تو محافظت میشه

نقابش رو به چهره زد و جلو تر رفت

-شاهزاده

جئون بزرگ به پهلوی پسرش زد تا ساکت باشه

+شاهزاده پسرم..یعنی ما میخوایم بدونیم که...

Power struggle | KVWhere stories live. Discover now