part7

546 91 20
                                    

مرسی از کسانی که به پارت قبل ووت وکامنت دادن 

ستاره پایین رو نارنجی  کنی ها  یادت نره هاااا👇✨💋

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

- -مادربزرگ بالاخره جفتم رو پیدا کردم امروز اومدم بابت تمام زحماتی که برام کشیدید ازتون تشکر کنم شما با ارزش ترین کسی هستید که تو زندگیم دارم

+اوه پسرم تو به من لطف داری من کار خاصی نکردم

سرش رو به نشونه نفی تکون داد

-البته که شما برام خیلی زحمت کشیدید من مادری نداشتم وقتی مادرم در اثر بیماری جونش رو از دست داد شما بودید که دستم رو توی دستتون گرفتید و برای بچه بی مادری مثل من مادری کردید با وجود نبود پدر و مسافرت های پی در پی اون شما برای من پدری هم کردید وقتی به خاطراتم فکر میکنم همیشه گوشه ای از خاطراتم متعلق به شماست که با لبخند به من خیره شدید

+پسرم من فقط وظیفه م رو انجام دادم

جونگکوک دست چروکیده پیرزن را در دستانش گرفت و به صورت پیرزن لبخند زد دست ها را به سمت لب هایش برد و بوسه ارومی به ان دست چروکیده اما سفید زد

پیرزن دو طرف صورت جونگکوک رو گرفت و به صورت خودش نزدیک کرد و بوسه ای به شقیقه پسر زد

+من همیشه برای تو بهترین هارو میخوام امیدوارم با جفتت خوشبخت بشید و بچه های سالم زیبا داشته باشید

پسر لبخندی زد و پیشونی پیرزن رو بوسید

-ازتون ممنونم مادربزرگ شما فرشته قبیله یوهان هستید

.

.

.

+شاهزاده انگار امروز فرشتگان شمارو بوسیدن امروز از هر روزی زیبا تر شدید

تهیونگ نگاه مشکوکی به جیمین انداخت

+باور کنید شاهزاده امروز از هر زمانی زیبا ترید

-خیل خب کمکم کن لباس های مراسم رو بپوشم

-چشم شاهزاده

جیمین با لبخند به سمت دو ندیمه دیگر شاهزاده رفت

+نینا هه سو این دو صندوقچه رو بیارید داخل اقامتگاه بعد هم برید

جیمین با چشمهایی درخشان به لباس حریر بنفش نگاه میکرد بی شک زیبا ترین لباسی بود که تو عمرش دیده بود لباس را برداشت اما چیزی از بین لباس روی زمین افتاد

لباس زیری با جنش ابریشم و طلا کوب شده حالا جیمین به جای شاهزاده سرخ شده بود احتمالا این لباس زیبا برای کاری که توی نوشته های ممنوعه بود استفاده میشد

-مینی چیکار داری میکنی ؟

+شاهزاده

لباس زیر رو به سمت تهیونگ گرفت

Power struggle | KVWhere stories live. Discover now