💜part 27🖤

1.7K 214 24
                                    

برای این پارت کنار دستشویی بشینید چون قرار از خنده خودتون و خیس کنید😂💜
Third person POV:

تهیونگ توی ماه آخر بارداریشه و خب با اون شکم بزرگش واقعا گوگولی شده بود.
زمانی که برای چکاپ ماهانه رفته بودن دکتر با دیدن شکم بیش از حد بزرگ تهیونگ توی ماه چهارم به شک افتاد و برای مطمئن شدن از حدسش گفت باید به سونگرافی برن که خب این برای بقیه خیلی نگران کننده بود اما وقتی فهمیدن که بچه یدونه نیست و بلکه سه تاس از خوشحالی بال درآوردن شاید باورتون نشه ولی جونگکوک از خوشحالی میرقصید.
بعد از اون اونا به خونه ی خودشون که جونگکوک خریده بود اومدن.

الانم که ساعت سه صبح بود تهیونگ بیدار شده بود و داشت به شوهرش که خیلی آروم و عمیق خوابیده بود نگاه میکرد.خب هوس یه فرد حامله زمان و مکان نمیشناسه برای همین تهیونگ آروم چرخید و رو به جونگکوک گفت

تهیونگ :"کوکی"آروم زمزمه کرد اما جونگکوک بیدار نشد .ایندفعه کمی بلندتر صدا زد

تهیونگ :"جونگکوک!"
این سری با چرخ زدن جونگکوک و دوباره خوابیدنش مواجه شد.از اونجایی که صبرش کم شده بود داد زد

تهیونگ :"جئون فاکینگ جونگکوک بیدار شد لعنتی!" .
جونگ کوک یهو از خواب پرید که همین باعث افتادنش از روی تخت شد با گیجی گفت

جونگ کوک : " چی .... چی شده ؟ تهیونگ کجاست ؟ " .
تهیونگ : " من اینجام الاغ احمق" . جونگ کوک سرش و بلند کرد و به تهیونگ که بهش خیره شده بود نگاه کرد اما همین کافی بود تا دادش بره رو هوا.

جونگ کوک : " ماماااااااااااان ".
تهیونگ : " چته؟" .

جونگ کوک : " چه اتفاق فاکی ای برای صورتت افتاده، سکته کردم" . تهیونگ به آینه ی روبه روی تخت نگاه کرد و با بهت گفت
تهیونگ :"چه اتفاقی واسه خوشگلیم افتاده،چرا پوستم قهوه ای شده؟"
جونگکوک با قیافه ی پوکری بهش نگاه کرد و لب زد

جونگ کوک: "تو شوهر سیب زمینیه من بازم وقتی خواب بودی شکلات خوردی؟" (مثل اینکه تو خواب راه میره🤔)

تهیونگ : " اوه آره،احساس میکردم دارم یه چیزی میخورم فکر کنم آره" . جونگ کوک هنوز روی زمین بود و از هومنجا به تهیونگ خیره بود
جونگ کوک: "لعنتی حالا چرا داد میزنی؟زمین از صدای تو توی شوک رفت مثل زلزله."
از روی زمین بلند شد که قیافش از درد جمع شد
جونگ کوک : " کونم در گرفت" . تهیونگ در حالی که صورتش و با دستمال مرطوب تمیز میکرد قهقه ای زد.

تهیونگ : " خب تو بیدار نمیشدی منم هوس توت فرنگی کردم" .
جونگ کوک : "یعنی زمین بخاطر توت فرنگی لرزید؟ " .

تهیونگ : " خب این که تقصیر من نیست،مگه من یه دیک گذاشتم توم و یه سه قلو درست کردم" .

جونگ کوک : " تو با این هوسات مغز من و به فاک دادی " .

𝖳𝖧𝖤 𝖬𝖠𝖭 𝖨𝖭 𝖡𝖫𝖠𝖢𝖪🖤Kde žijí příběhy. Začni objevovat