𝐀𝐧𝐲 𝐰𝐚𝐲!

1.2K 181 5
                                    

Any way!

کنته میدونست سکوت اون پسر بخاطر شوک بزرگیه که بهش وارد شده ، ضربان قلبش تند میزد و ذهنش پر بود از فریاد هایی از عجز ، از بیچارگی ، چیزی که کنته سال ها در حال تغذیه از اون هست.

سرفه ای کرد که باعث شد جونگکوک به حال برگرده ، چه اتفاقی داشت میفتاد؟

جئون جونگکوک ، پسر جئون دونگ ووک یکی از بررگترین الفا ها و جئون دونارو ماریا زیبا ترین ملکه اورنا  ، در همه حال احساس پوچی میکرد.

تا حالا شده به جایی برسین که بگین حاضرم هر کاری بکنم هر جایی برم فقط دور باشم از نقطه ای که هستم ، اشک هایی که میریزم و اتفاقای که دورم هستن رو دور کنم و برم جایی که خودم باشم . خودم رو بشناسم و بفهمم چه اتفاقای برام میفتاد؟جونگکوک حالا این قسمت رو درک میکرد .

دست های ظریفش رو با لرزش غیر قابل کنترلی بالا برد و خواست حرفی بزنه که کنته تنها با یه اشاره جلوی اون پسر دستپاچه رو گرفت ، در هر صورت قرار نبود که جونگکوک حرف بزنه ، نایی توی وجودش برای حرف زدن نبود .

لباسش رو تکون داد و سر جاش صاف نشست ، جونگکوک حتی نسبت به اون لباس هم تنفر پیدا کرده بود .

"و دو چیزی که ازتون میخوام ، دادن موجودیت بارداری به شما هست ، خبر دارم پدرتون به سختی شما و برادرتون رو بدنیا اورد و رسما هیچ چیزی نداشت تا جایی که همه فکر میکردن شما و جین از کسی دیگه هستید و بارداری شما هم حتی با امگا بودنتون امکان پذیر نیست ، ولی وقتی من این قابلیت رو بهتون میدم مطمئن باشید یک ماه بعد از اولین رابطتتون با جفت اینده و نیمه امگاییتون فرزندی در وجود شما شکل میگیره و با سقط کردن اون فرزند تمام مردمتون نفرین میشن و یا حتی سختی بر بچه در زمان حمل وزن بگذره قراره مردم شما تقاصشو پس بدن"

کنته، انگار که توی اون زمان و توی کلبه خودش نبود.

اون توی سال های دوری بود که صدای جیغ فرزندش باعث خنده کریح و بلند مرد های اورنا میشد ، جایی که اتش مثل گیاهی بزرگ جان میگرفت و هر لحظه دلفریب تر برای مردم و خانمان سوز تر برای کنته میشد .

میخواست که تمام سختی هایی که فرزندش کشیده رو به جونگکوک واگذار کنه ، اون پسر مطمئنا قرار بود الفای اینده رو بدنیا بیاره و قرار نبود که کنته بگذاره دوره راحتی برای بدنیا اوردن قدرتمند ترین الفای زمانه رو به اون پسر بده.

ولی جونگکوک در طرف دیگر ماجرا از میزان ترشح هورمون های ترس در خونش سردی رو روی انگشتاش حس میکرد ، زندگی جدا با جونگکوک چکار داشت؟

  𝐍𝐚𝐤𝐞𝐝 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥 Where stories live. Discover now