بال بال زدن پرنده های صبحگاهی و صدای خرناس خسته باد، تنها چیزی بود که راهروی خانگی کوچه تهیونگ رو پر کرده بود ، نزدیک های صبح که خورشید هم رمقی برای روشن کردن سیاه زیبایی ها نداشت
جیمین و یونگی در پس کوچه های مختلف لندن به دنبال خونه تهیونگ بودن!
در واقع پسرک اورنا به یاد نداشت خونه پسر لندن کجاست و بعد از برگشت خسته ناپذیرشون ، هر دو پسر بی معطلی دنبال جونگکوک و تهیونگ رفته بودن ، در واقع جیمین به دنبال پیدا کردن جونگکوک و پیوستن حقیقت خواستهِ گرگ اول بود .
بعد از ساعت های بسیاری که یونگی با عصبانیت ، حافظه پسر رو شماتت میکرد و جیمین به چشم میدید اولین بار که یونگی با پسر بدرفتاری میکنه
و پسرک شکارچی ، این رو حق خودش میدید که اینجوری به رخ جیمین بکشه عصبانیت بیش از حدش رو
جیمین حتی اجازه نداد توی راه یونگی کمی استراحت رو به جون بخره و تمام راه رو رانندگی کرده بود و زمانی که به جیمین میخواست یاد بده چجوری باید از ماشین استفاده بکنه ، تنها با لبخندی خجالتی به بغل یونگی دویده بود و سعی میکرد پسر رو رام کنه و دست از سرش برداره
به واقعیت ، این تقصیر جیمین بود ، وزیر اورنا ، حتی به یونگی اجازه نداد که با مادر پسر ، دیدار داشته باشن و تنها با بوسیدن دست زیبای اون زن که شباهت فوق العاده ای به یونگی داشت ، به یونگی مهلت برداشتن وسایل مخصوص شکارش رو داد .
بدون از دست دادن ثانیه ای ماشین رو به حرکت در اورده بودن و دوباره جیمین با اصرار های زیاد دنبال خونه تهیونگ بود ، میدونست دو پسر حتما قبل از رفتن با جیمین هماهنگ میکنن ، اما گویا این بار قرار نبود اینده به نفع جیمین پا برداره
"پارک جیمین! جرعت داری بدون من وارد شو"
یونگی به جیمین ، پسری که با عجله پا تند سمت ورودی خونه کرده بود گفت و با عصبانیتی که بی بدیل در وجودش شروع به زبانه کشید ، بازوی نحیف پسر رو به دست گرفت
از نظر جسمی جیمین قطعا از یونگی قوی تر و بدن زیبا تری داشت
ولی در این زمان که خشم یونگی سر به فلک میکشید زمان جالبی برای نشون دادن قدرت هاش نبود .
جیمین چشمی چرخوند و همونطور که خودش رو به پسر داغ از عصبانیت میچسبوند ، منتظر شد تا در باز بشه
از تهیونگ ، زمانی که پا به سفر گذاشته بودن ، شنیده بود که کلیدی کوچک زیر چوب سوخته درش گذاشته
یونگی کمی خم شد و کلید رو برداشت ، در رو با صدای بلندی باز کرد و جیمین این بار بی توجه به پسر ، بازوش رو از دست های محکم پسر بیرون کشید و با تند کردن قدم هاش سعی کرد استرس وجودیش رو انکار بکنه
YOU ARE READING
𝐍𝐚𝐤𝐞𝐝 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥
Randomزمان! کلمه ای که توی دنیای پرنس گرگینه ها ، جئون جونگکوک، نقطه ضعف بود. اون پسر با زیباترین سیما و مدهوش کننده ترین صدا ، کسی که همه الفاها و حتی امگا ها دنبالش بودن ، با زمان زندگیش رو تغییر داد! چه اتفاقی میفته اگر کیم تهیونگ ، پسر زمردی ، کسی که...