بوی شکوفه های بهاری تمام وجود جونگکوک رو پر کرده بود .
گویا تمام سرزمین کبیر کره ، در فصل سرما و خشک زمستان به سر میبرد!
ولی در نورثهمپتون ، شهری که اوازه اولین گرگش ، هر چقدر ناشناخته به گوش جونگکوک رسیده بود .
پرنس جوان ، بی خیال از هر جنگ و خونریزی که در جای جای زادگاهش بود میچرخید و حتی تهیونگ رو از یاد برده بود .
نیاز داشت ، در این چند روز بعد از این هه اتفاقات به ارامش رو بیاره .
یک روز میشد که در نورثهمپتون به سر میبردن و روز دوم در این شهر یونگی و جیمین با مشقت های زیاد تونسته بودن ،جایگاه گرگ بزرگ رو پیدا بکنن .
به اصرار تهیونگ ب عد از خوابی که هیچ کدومشون نتونستن دیشب بدست بیارن ، با چهره های خسته اول کمی مهمون غذا و کمی انرژی بدن بی جونشون رو کردن.
جونگکوک دوباره دعوت به افکار بی سر و ته ذهن بشاشش شده بود .
کمی به گذشته برگشت .
زمانی که چیزی از جنگ و جانشینی نمیدونست .
بیاید قبول کنیم در زندگی یک پرنس ناز پرورده ، هیچ هدفی غیر از کنترل مردمش وجود نداره .
ولی با عوض شدن جنسیت جونگکوک و تبدیل اون به یک امگای مهربان ووک هم به خشم و عصبانیتی بی دریغ رسید .
جونگکوک به هر ساکن سرزمنیش ، خوبی میکرد با زن های حامله به گونه ای برخورد میکرد گویا فرزند پرورش یافته وجودشون از انِ جونگکوک هست .
با خانم های جوان به گونه ای رفتار میکرد که ان ها فکر کنن با ارزش ترین موجود روی اون خاکن و با مرد ها با اقتدار برخورد میکرد به صورتی که اون ها گاهی به امگا بودن پسر شک میکردن ، مرد به شدت جدی و با برنامه حرکت میکرد ، تنها ارزوی مردم اورنا وجود جیمین و جونگکوک در دربار سلطنتی بود .
پسر باهوش و مهربانی که ضعفی نداشت .
اما در پشت در های باز قصر ، جونگکوک ، تبدیل به پسری شکسته ، که هر شب با ووک درباره سرزمینش بحث میکنه ، شکنجه میشه ، ناراحت میشه ، به دونه های ریز تبدیل میشه .
در واقع اون پسر با مردمش تکه های شکستش رو بالا میاورد . در هر حالت به این کشور پا گذاشته بود تا لبخند های مردمش رو به زیر سوال نبره و امید رو ارمغان کارش بکنه .
قطره اشکی از میون چشم های وحشیش بیرون ریخت .
در اورنا به پسر کارنا معروف بود . فرشته مهربانی و اغوا گری ، دلش از هر زمان دیگری برای اون خطه تنگ شده بود .
حق بدید به پرنس جوان ، کسی که تا دقیقه های خروجش تردید داشت و سال ها و هفته ها در اون اب و هوا نفس میکشید این بار پا به جهانی فوق ناشناخته بزاره .
![](https://img.wattpad.com/cover/320337710-288-k435822.jpg)
YOU ARE READING
𝐍𝐚𝐤𝐞𝐝 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥
Randomزمان! کلمه ای که توی دنیای پرنس گرگینه ها ، جئون جونگکوک، نقطه ضعف بود. اون پسر با زیباترین سیما و مدهوش کننده ترین صدا ، کسی که همه الفاها و حتی امگا ها دنبالش بودن ، با زمان زندگیش رو تغییر داد! چه اتفاقی میفته اگر کیم تهیونگ ، پسر زمردی ، کسی که...