𝐏𝐫𝐨𝐮𝐝

308 49 1
                                    

شوق توی رگ های جیمین به جای مایع حیاتش جریان داشت ، گویا اون خون جدیدی بود که به اسم "هیجان" بود و رنگ طلایی شهر انعکاس وجودش رو در بدن پسر به جریان مینداخت

سئول ، شهر چراغونی و همیشه روشن کره جنوی امشب میزبان نگاه متعجب و لبالب از ذوق پسرک اورنا بود ، یونگی بعد از اینکه سعی کرد خودش رو کنترل بکنه و از عشق و تشکری که توی اون بوسه اروم بود نجات پیدا کنه ابریشمش ، جیمین ، رو دعوت کرده بود به بازدید شهرش و در راه از پیتر ، روح سرگردان رییس پلیس قبلی شهر ، خواسته بود که مکان جونگکوک رو برای اون پیدا بکنه

در اون زمان ، تنها چیزی که برای یونگی اهمیت داشت و ذهنش رو درگیر اون کرده بود ، پسرک خوش ذوقی که بند های هودی کرمیشو به دست گرفته بود و تمام نگاه درخشانش به دیوار های اجری خیابان " مونستانت" بود ، در واقع اون راهرویی که به خیابون تشبیه شده بود ، لبالب بود از چراغ ها و ریسه های درخشان.

جیمبن به طرف چراغ ها میرفت و با لمس سردی که به اهن اون چراغ ها میخورد با ذوق بالا و پایین میپرید ، گویا که پسرک اورنا تازه پا به دنیا گذاشته باشه

یونگی در طرف دیگه به جیمین خیره بود و وجودش غرق شده در ذوقی که اون ابریشم بهش میداد

دست های سردش رو برای جلوگیری از به بغل کردن و فشار دادن پسر درون جیب هاش رفته بود و و قرمزی نوک انگشتاش از محکمی فشردن پارچه میون دست هاش رو فقط خودش میفهمید

کت مشکی به تن داشت که دکمه های اون بسته بود و کمر مرد رو باریک و جداب تر نمایش میداد
در اخر موهای بلند شده اش به خوبی اطرافش بود و نیشخند مهربونش جیمین رو به هدف میگرفت .

میانه خیابون اجری ، گروه موسیقی قرار داشت که مردی با کلاه سبز رنگ و پیش بند های بامزه اش به چپ و راست میرفت و ساکسیفون مینواخت ، دختری با موهای مشکی رنگ به رنگ سیاه پر های کلاغ گیتاری به دست گرفته بود و با احساس موهاش رو به بالا و پایین میبرد و در نهایت مردی پیانوی کوچک به دست چروک های گوشه لبخندش  و به نمایش میداد و اون شوی خیابونی رو به زیبایی هر چه تموم تر انجام میدادن .

جیمین که دو دستش رو معلق سمت چراغ گرفته بود و یکی از پاهای پسر چسبیده به بدنه اهنیش بود و اویزون خیره به گروه بود با ذوق ناگهانی چراغ رو رها کرد که نزدیک به زمین خوردن بود ، کمی روی زانو هاش افتاد

یونگی با دیدن لرزش جیمین دست های قرمز شده اش با فشار رو به سرعت بالا گرفت و همونطور که اون پسر زانو هاش رو مهمون زمین کرده بود ، زیر بغل هاش رو به بالا گرفت و با خنده دست هاش رو سمت پهلو های پنهون شده زیر هودی جیمین برد.

جیمین با خنده بزرگی که به صورت سفید و هیجان زده اش رو اورده بود انگشت هاشو بالا اورد و به دور گونه های یونگی جمع کرد ، اون هارو  مثل قلب گنجشکی دست گرفت و کمی فشارش داد که مثل غنچه ای تازه بدنیا اومده صورت پسر جمع شد ، جیمین سرش رو خم کرد و با قهقه ای به یونگی خیره شد
"یونگ یونگ یونگ ، بریم اونجا لطفا"

  𝐍𝐚𝐤𝐞𝐝 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥 Where stories live. Discover now