هرکار میکردم زاویه پایانی حرکت آخر درست در نمیومد خسته از تلاش چند ساعت موسیقی رو قطع کردم و در حالی که با خستگی نفس نفس میزدم گفتم:
- من فقط دلم میخواد طراح این رقص رو ببینم. میخوام بدونم خودش میتونه با این زاویه تمومش کنه؟جونمیون دو بطری آب از کنار سکو برداشت و یکی روبه سمت من پرت کرد و گفت:
- حتی اگه اون نتونه ما باید بتونیم انجامش بدیم ارزیابی آخر ماهمون به این رقص وابسته است. میدونید که هر کسی تو ارزیابی قبول بشه میتونه تو کنسرت ماه بعد سوجو سونبه نیم توی توکیو دام دنسر کمکی باشه.جونگین باقی مونده بطری آب من رو سر کشید و گفت:
- موافقین یه تیکه هایی از رقص رو تغییر بدیم. اگه بتونیم از قبل مهیج ترش بکنیم فکر نکنم مربی هم اعتراضی به تغییرش بکنه.
من یه نفر که موافق صد در صدش بودم پس پرسیدم:- فکر میکنی چه حرکتی باید جایگزینش کنیم؟
- الان حرکات رزمی خیلی تو بورسه. تو گفتی قهرمان ملی تکواندوی کشورت بودی. میتونی چند تا حرکت نمایشی نشونمون بدی که یکیش رو انتخاب کنیم.
همونجایی که ایستاده بودم چهار زانو روی زمین نشستم و گفتم:- فعلا که گرسنمه دیروز هیچی بجز کیک و آبمیوه نخوردم. چانیول کجا موند پس؟
جونمیون بطری دوم آبش رو تموم کرد و گفت:
- میاد الان. تو با ثبت نام مدرسه ات چیکار کردی؟ تونستی تو مقطع خودت ثبت نام کنی؟
- آره تونستم ولی با زمزمه های دبیوتمون شاید مجبور شم نصفه و نیمه ولش کنم در عوض متین میمونه او بهم درسا رو ...حتی کلامم کامل نشده بود که دراتاق تمرین باز شد و چانیول همراه بسته های غذا وارد شد:
- خوشحال باشید چون امروز غذا کیمباپه.
کنار من روی زمین نشست و در حال باز کردن اولین کیسه گفت:- یه کاسه نودل فوری هم واسه تو برداشتم.
کیونگسو در حال باز کردن ظرفش گفت:
- یک سال و نیمه اومدی کره اما هنوز نمیتونی گوشت بخوری. تو با این عادت های بد غذاییت بعدا تو شوهای تلویزیونی به مشکل برمیخوری.
خودم این رو بهتر از هرکسی میدونستم اما راه حلی براش نداشتم. قبلا خوردن گوشت رو امتحان کرده بودم اما کارم به تهوع و حتی زدن سِرُم رسیده بود.چانیول با دهان پر حرف زد:
- میدونستین نتایج اودیشن اخیر اومده؟ دو تا کارآموز جدید گرفتن. هردو وکالیستن
دم غروب بود و تمرین همچنان ادامه داشت. طراحی رقص رو عوض کرده بودیم و یه حرکت رزمی چرخشی رو به جای اون حرکت سخت جایگزین کردیم. اعتقاد خودمون این بود که رقص قشنگ تر شده اما باز باید نظر مربی رو میپرسیدیم. همیشه ازش میترسیدم وقتی از زیر اون کلاه کاپ دار به رقصیدنمون خیره میشد امکان نداشت چند جا رو از ترس اشتباه نکنم. جونمیون دست از رقصیدن کشید و گفت:- بنظرم دیگه بسه به اندازه کافی هماهنگ هستیم. پاشید برید امشب استراحت کنید فردا اول وقت برمیگردیم دور آخر رو هم تمرین میکنیم و میریم پیش مربی.
ییشینگ کلاهش رو کج کرد و گفت:
- شما برید من یکم دیگه میمونم تمرین کنم.

YOU ARE READING
paper cut new version
General Fictionخیلی ها میگفتن چرا تو پیپرکات متین نیست این یه پیپرکات ویرایش شده با وجود متینه بجز اضافه شدن قسمت هایی که متین نبود چیز زیادی تغییر نکرده با شرایط فعلی این داستان برای تغییر روحیه هممون در روز های زوج اپ میشه مگر اینکه فیلترشکنم وصل نشه یا اتفاق بد...