part 94

134 18 0
                                        

لبخند زدم و موقعی که صورتش به صورتم نزدیک و نزدیک تر میشد چشمامو بستم. حس لبهاش بعد از این مدت طولانی واقعا حس قشنگی بود. اینکه سعی میکرد با اون لبای کوچیکش کل لبم رو توی دهنش جمع کنه و وقتی فهمید نمیتونه بیخیال شد و فقط لب پایینم رو گاز ریزی گرفت و گوشه لبم رو زبون زد. زبونش دور تا دور لبم رو خیس کرد و وارد شد یه گاز ریز از زبونش گرفتم که آخ خفه اش توی دهنم پیچید و بعد هر دو زبون محکم به هم گره خوردن
با یه دستش دسته ای از موهام رو توی دست گرفت و به سمت راست کشید و بعد صورتش رو سمت چپ گردنم پنهان کرد و خیلی آهسته گاز گرفت اما دلم خواست براش کولی بازی دربیارم:
- آخ نکن مگه نشنیدی منیجر گفت فردا باید لایو بگیرم و همه چیز رو به فنا توضیح بدم!
با بدجنسی توی گردنم نفس کشید و ما بین لیس زدن هاش جواب داد:
- این... تنبیهت بود... که دیگه... هیچ وقت... گردن... هیچ کس... بجز من رو... نبوسی...
خندیدم و با یه حرکت جامون رو عوض کردم روی تخت انداختمش و روی پاهاش نشستم و در حالی که هر دو دستش رو با دستام دو طرف صورتش قفل کرده بودم با شیطنت پرسیدم:
- اوه تو تنبیه کردنم بلدی؟ میدونستی منم خیلی چیزا واسه تنبیه کردنت دارم؟
خیلی کیوت مثل تازه عروس کوچولویی که شوهر غول پیکرش رو تهدید میکنه، تهدیدم کرد:
- موبینا جرات نکن حتی یه مارک هم روی گردنم بزاری چون تو اون لایو کوفتی منم باید به عنوان لیدر توضیح بدم
ابرویی بالا انداختم و با خنده گفتم:
- خب پس تنها راه اینه جایی رو تنبیه کنم که تو لایو دیده نمیشه
چشماش درخشید و این یعنی فهمید منظورم چیه ولی باز خودش رو به اون راه زد و جرات کرد که بپرسه:
- منظورت کجا... آخ
بهش فرصت ندادم جمله اش رو تموم کنه و قبل از اون خیلی سریع حوله رو از دور پاهاش کشیدم و کناری انداختم و یه گاز نرم با لبهام از سرش گرفتم که باعث شد به جای اخر جمله، صدای ناله اش رو بزاره.
خندیدم و گفتم:
- این تنبیه این بود که به جای هردومون واسه رابطه مون تصمیم گرفتی.
رون پاهاش رو محکم چنگ زدم و زبونم رو از بالا تا پایین اون ستون که با اولین گاز قد کشیده بود کشیدم و باز با لبهام یه گاز ریز از پایین گرفتم و گفتم:
- این یکی تنبیه اینه بهم دروغ گفتی
یه کام عمیق ازش گرفتم و توی چشماش که با وجود خمار شدن هنوز نگاهم میکرد نگاه کردم و چشمک زدم. خندید و سرش رو روی تخت کوبید و با مک عمیق آخرم هر دو دستش ملافه رو چنگ زد. دهنم رو ازاد کردم و در حال تنگ کردن مسیر حرکت دستم با لحن اغواگری گفتم:
- این یکی هم تنبیه این بود که باعث شدی دلم برات تنگ شه
دیگه نتونست طاقت بیاره نفسش رو شدید بیرون فرستاد و در حال نفس نفس زدن نیم خیز شد و دستش رو دور گردنم حلقه کرد و موقع گذاشتن لبهاش روی لبم تقریبا با التماس گفت:
- تنبیهم کن... من پسر بدی بودم... بیشتر تنبیهم کن.
بعد از یه بوسه عمیق که نفسش رو از قبل هم تنگ تر کرد لاله گوشش رو بوسیدم و کنار گوشش گفتم:
- پسر بد من... بهم بدی کن... میبینی که هرچقدر بد باشی بازم دوست دارم
با حرکت لرزون زبونم پشت گوشش آهی کشید و با صدای لرزون گفت:
- منم دوست دارم.
سینه اش رو به دندون گرفتم و آهسته کشیدم و پرسیدم:
- حتی وقتی میگی دوسم نداری؟
موهام رو از شدت لذت کشید و بین هر نفس نامنظمش جواب داد:
- حتی وقتی میگم دوست ندارم.
یه سمت لبم به بالا کش اومد  با یه حرکت به سمت مخالف و روی شکم چرخوندمش و در حال بوسیدن کمرش طعنه آمیز گفتم:
- تنبیه آخرت میدونی برای چیه؟
چنان اسپنک محکمی زدم که به جای جواب فقط یه آخ عمیق از دهانش دراومد و صداش رو با گاز زدن ملافه خفه کرد تا به گوش طبقه پایینی ها نرسه پس خودم به جای اون جواب دادم:
- برای اینکه یاد بگیری دیگه هیچ وقت ترکم نکنی
روی تنش خوابیدم و در حال وارد شدن بهش تاکید کردم:
- هیچ وقت عشقم... هیچ وقت
***

paper cut new versionWhere stories live. Discover now