بعد از چند ساعت تمرین سخت بالاخره مینهواک هیونگ استراحت داد:
- خیلی خب کارتون خوب بود یکم استراحت کنید و بعد از نیم ساعت دوباره ادامه میدیم همونجایی که ایستاده بودم دراز کشیدم و دستام رو با خستگی از هم باز کردم
سهون و کای هر کدوم یکی از پاهام رو بالشت زیر سرشون کردن و خوابیدن نگاهم سمت شیشه آبی که سوهو هیونگ بالای سرم گرفت کشیده شد وقتی واکنشی از من ندید گفت:
- بدجور نفس نفس میزنی بیا اینو بخور
نشستم و در حالی که اهسته تشکر میکردم شیشه آب رو ازش گرفتم از هم دور شده بودیم اما هنوز برای هم نگران بودیم
منیجر هیونگ داخل اتاق شد و با دیدن ما که روی زمین ولو شده بودیم گفت:
- تمرینتون تموم شد؟
سوهو تکیه زده به آینه نشست و جواب داد:
- نیم ساعت دیگه ادامه میدیم
- خیلی خب نیم ساعت خوبه موبینا پاشو لباستو عوض کن باید بریم دفتر مدیریت
بچه ها هو کشیدن و من در حالی که پاهامو تکون میدادم تا اون دو تا از روی پام بلند شن پرسیدم:
- چی شده هیونگ؟
- یه برنامه جدید باید شرکت کنی
مینسوک هیونگ گفت:
- ما همینجوریشم دو ماهه سایه این بچه رو هم تو خوابگاه ندیدیم مگه هنوزم وقت خالی داره که برنامه جدید شرکت کنه؟
منیجر خیلی سریع دستم رو برای بقیه رو کرد
- اون خودش دوست داره پیش کارآموزا بمونه و باهاشون کار کنه وگرنه اون که مربی نیست نیاز باشه حتی بعد از ضبط هم با کارآموزا کار کنه و توی تمریناتشون کمکشون کنه
نگاه سوهو سمتم برگشت و با اینکه چیزی نگفت اما نگاه خیره اش معذبم کرد تی شرت خیس عرقم رو از تنم دراوردم تا از نگاهش فرار کنم با یه دستمال مرطوب خودم رو تمیز کردم و تی شرت دیگه ای پوشیدم و گفتم:
- من اماده ام هیونگ بریم
- چه برنامه ایه؟
نگاه من و منیجر هیونگ سمت سوهو که این سوال رو یکهویی پرسیده بود برگشت و منیجر جواب داد
- ما ازدواج کردیم
صدای هو کشیدن پسرا بلند شد اما نگاه من روی چهره و چشمهای بدون واکنش سوهو مونده بود
منیجر دستم رو گرفت و دنبال خودش کشید:
- زود باش باید زود برگردیم که مینهواک شاکی نشه
رو به روی کارگردان و نویسنده برنامه نشستم و خیلی مودبانه به همه سوالاتشون جواب دادم نویسنده با مهربونی سعی کرد برام توضیح بده:
- لازم نیست کار خاصی کنید فقط خودتون باشید فکر کنید واقعا دارید با دختری که دوسش دارین قرار میزارید اینبار میخواییم از مرحله آشنایی تا قرارهای ساده و خودمونی و نهایتا ازدواج رو فیلمبرداری کنیم
- متاسفم اینو میگم ولی از اونجایی که گفتین خودم باشم اشکالی نداره اگر طبق سناریو پیش نرم و واقعا مرحله به مرحله اش رو خودم باشم و از خلاقیت خودم استفاده کنم؟
کارگردان اطمینان داد:
- هیچ مشکلی نیست اتفاقا فکر میکنم اینجوری طبیعی تر باشه اما باید قبلش با ما هماهنگ کنید که بتونیم یه سری چاشنی های جذابیت به برنامه اضافه کنیم مشکلی نیست؟
سرم رو تکون دادم و در نهایت به توافق رسیدیم به اتاق تمرین برگشتم مینهواک هیونگ هنوز هم برنگشته بود سوال ها و دست انداختنای پسرا شروع شد و در اون بین فقط سوهو هیونگ بود که یه گوشه ایستاده بود و فقط آب میخورد
- نگفتن ضبط رو از کی شروع میکنین؟
- من از الان دلم میخواد این برنامه ببینم
- نمیتونم روی رمانتیک تورو تصور کنم
- حتی تصور اینکه مکنه کوچولوی ما بتونه مخ یه دختر رو بزنه برام سخته
- من حتی تا حالا ندیدم تو دوست دختر داشته باشی چطوری قراره مخ یه دختر رو بزنی؟
سوال اصلی رو جونگین پرسید:
- راستی بهت نگفتن دختره کیه؟
- یوجین از clc
چانیول کمی فکر کرد و گفت:
- سی ال سی تازه دبیو نکردن؟
سهون جواب داد:
- فکر کنم تو ماما دیدیمشون پس حداقل یکسال شده
بکهیون سراغ گوشیش رفت و در حال سرچ کردن گفت:
- بزار ببینم خوشگله یا نه
همه پسرا بجز سوهو سمت بکهیون رفتن و به گوشیش خیره شدن چند لحظه بعد صدای "اووو" کشیدنشون نشون میداد که عروس جدید رو پسندیدن کای انگشت شستش رو نشون داد و با ذوق گفت:
- خیلی خوشگله لذت ببر داداش
به سوهو که یه گوشه ایستاده بود و با دکمه یقه اش بازی میکرد نگاه کردم و با خودم فکر کردم هرچقدر که زیبا بود عمرا اگه به پای زیبایی عشق من میرسید
ورود مینهواک هیونگ فرصت هر اظهار نظر دیگه ای رو از پسرا گرفت و هممون خیلی سریع بلند شدیم وقت تمرین سخت دوباره بود
***

YOU ARE READING
paper cut new version
General Fictionخیلی ها میگفتن چرا تو پیپرکات متین نیست این یه پیپرکات ویرایش شده با وجود متینه بجز اضافه شدن قسمت هایی که متین نبود چیز زیادی تغییر نکرده با شرایط فعلی این داستان برای تغییر روحیه هممون در روز های زوج اپ میشه مگر اینکه فیلترشکنم وصل نشه یا اتفاق بد...