part 82

97 17 0
                                        

از لحظه شروع touch it تمام ذهن من درگیر این بود که این بار باید چه حرکت متفاوتی برم که هم خدا خوشش بیاد هم سوبین شیپرای خدا و هم زیاد خوش به حال سوهو نشه و بالاخره وقتی نوبت اون پارت رسید جلو رفتم روی پاش نشستم و کرواتش رو سمت خودم کشیدم و با زاویه که از دید بقیه شبیه بوسه بود با یه نگاه سرد خیره چشماش شدم و فاصله ام رو ازش حفظ کردم طوری‌ که برگای خونه دنسری که جلومون نشسته بود و بک و شیومین که پشت سر ما ایستاده بودن همه ریخت و البته که جامه به تن هیچ سوبین شیپری توی سالن نموند و صدای جیغشون سالن رو برداشت و من بعد اتمام رسالتم بدون هیچ حرفی از روی پاش بلند شدم و ازش دور شدم.
از اونجایی که برای تاچ ایت زیاد تحرک داشتیم و نفسمون در نمیومد برای استراحت سولو چنبکشی رو در نظر گرفته بودم پس با شروع شدن آهنگ کاچینگ چنبکشی همه ما برای یه استراحت کوتاه رفتیم و روی صندلی های بار نشستیم.
عاشق این آهنگ بودم انقدر که شاد و مفرح بود و البته که نمک بکهیون و شیرینی شیومین و صدای چن باعث جذاب تر شدنش میشد از یه جایی به بعد بقیه پسر ها هم بلند شدن و همراه آهنگ رقصیدن و خوش گذروندن. چانیول و کای تفنگ های دلار پاش رو برداشته بودن و روی سر چن دلار شلیک میکردن و من هم مثل این بچه پنج ساله های توی عروسی های ایرانی پشت سرشون دلارای روی زمین رو به عنوان شاباش جمع کردم و گوشه استیج نشستم و شروع به شمردن کردم که این حرکتم باعث خندیدن فن ها شد.
پول های قلابی رو توی جیبم گذاشتم و سمت کیونگسو که باز داشت با عشق ابدیش دیوار می رقصید رفتم. چه تو برنامه دنسینگ کینگ چه برنامه اکسو رو نشونت میدم کیونگ همیشه رو به دیوار و تنهایی رقصیده بود و برای همین من اسم کیونگ رو روم به دیوار گذاشته بودم. دستش رو گرفتم و کشیدم و ازش خواستم با من برقصه و بعد دوتایی مثل زوجای ایرانی که تانگو رقصیدن بلد نیستن ولی اصرار دارن تو عروسی ها تانگو برقصن فقط دستای همو گرفته بودیم و باسن هامونو تکون میدادیم و من از دلار های تقلبی توی جیبم روی سر کچل کیونگ میریختم و هردو سرخوشانه به این رقص تانگوی حرفه ای خودمون میخندیدیم.
بعد از کاچینگ برای اخرین اهنگ استیج بار قرار شد همه روی صندلی های بار بشینیم و sing for you رو با یه حس اگوستیک اجرا کنیم و دست بر قضا و کاملا هم به صورت تصادفی جای من کنار سوهو روی مبل گوشه بار بود نگاهم سمت بکهیون که ایده نشستن رو زمان تمرین داده بود برگشت و با چشمام براش خط و نشون کشیدم اما اون بدون توجه به من خودش رو با سر کچل کیونگسو سرگرم کرد و یه ماچ گنده از وسط سرش گرفت.
نفس عمیق کشیدم و سعی کردم بوی خوبش رو توی حافظه بینیم ذخیره کنم.
از اینکه بعد مدت ها بدون حضور کس دیگه ای نزدیکمون انقدر نزدیکش نشسته بودم دچار استرسش شدم و شروع به بازی کردن با میکروفون توی گوشم کردم و انقدر فشار روم زیاد بود که این فشار به دست هام هم وارد شد و یکهو دیدم که میکروفون توی دستم شکست. نوبت پارت من بود و نمیدونستم چکار کنم پس به یکی از استف های پایین استیج اشاره کردم و میکروفون شکسته توی دستم رو نشونش دادم. هول شد و شروع یه گشتن دنبال میکروفون دستی کرد اما نوبت پارت من بود و نمیتونستم بیشتر صبر کنم. دست سوهو که روی پام نشست سمتش برگشتم و دیدم سرش رو آورد جلو تا بتونم از میکروفون توگوشیش استفاده کنم. نهیبی به قلب بی جنبه ام که شروع به تندتر طپیدن کرده بود دادم و سرم رو جلو بردم و پارتم رو در حالی خوندم که لبهام از لبهای سوهو فقط سه سانتی متر فاصله داشت:
- من خیلی دوستت دارم ولی اینو بهت نمیگم خیلی مسخره ست که غرورم نمیزاره
کدوم احمقی این پارت رو برای من انداخته بود؟ چرا این لیریک لعنتی انقدر به حرف دل من نسبت به اونی که فاصله اش ازم فقط یه نفس بود نزدیک بود؟
بعد از من نوبت پارت سوهو بود بدون اینکه ازم دور بشه خوند:
- خیلی مسخره ست اینکه تو همه چیز منی ولی من گاهی برات از یه غریبه هم کمترم.
نگاهم به سختی از نگاهش که پر از حرفایی بود که شجاعت گفتنش رو نداشت گرفتم و با دور ترین فاصله ازش این سمت مبل نشستم اما هنوز هم صدای جیغ اکسوالایی که از نزدیکی بیش از حد ما موقع خوندن پارتم هیجان زده شده بودن قطع نشده بود.
بهم گفته بود من همه چیزشم اما اون برای من در حد یه غریبه شده.‌ میدونم... میدونم این فقط جزیی از لیریک‌ آهنگ بود اما... اما لعنتی پس چرا وقت خوندن ازم فاصله نگرفت؟ چرا نگاهشو از چشمام برنداشت؟ چرا جوری میگفت انگار هیچ کسی اطراف ما نیست و فقط داره به من میگه که هنوز چقدر دوستم داره و میخواد باهاش مثل غریبه ها رفتار نکنم.
فکرم انقدر مشغول بود که اصلا نفهمیدم اون استیج چطور تمام شد و فقط وقتی به خودم اومدم که چراغ ها خاموش شد تا ما بتونیم از استیج بیرون بریم. سوهو دستش رو روی زانوم گذاشت و قبل از خروج از استیج اشاره کرد:
- نوبت سولوی توعه باید بری استیج شمالی
توی تاریکی تنها چیزی که میدیدم چشمای براقش بود پس فقط سر تکون دادم و سمت جایی که گفته بود رفتم.
عوامل از قبل یه پیانوی بزرگ و سفید رو وسط استیج گذاشته بودن و بالای سر پیانو با لامپ های کوچک تزیین کرده بودن واقعا صحنه ای که چیده بودن رو دوست داشتم پشت پیانو نشستم و با روشن شدن چراغ ها و مرکز توجه قرار گرفتن من شروع به نواختن آهنگ کردم:

paper cut new versionWhere stories live. Discover now