پارت 24

324 76 10
                                    


+نظرتون درباره یه معامله چیه؟
××چه معامله ای؟
+میدونم پنجاه درصد اموال داییم به اسم شماست و میدونم شماها باهم پنهانی تو رابطه اید. ولی با وجود من و البته خیانتی که بهش کردی باید دور بقیه شو خط بکشی.
بعد از چند ثانیه زانجین گفت.
××خب؟
ییبو در دلش فحشی به او داد که حتی تکذیب نکرد! دستی به تیشرت سفیدش کشید و به چشمان خودش در آینه خیره شد.
+اگه با من همکاری کنی بقیه اموال داییم هم میدم بهت. من فقط سهام پنگ پنگ رو میخوام.
××چرا باید اینکارو بکنم؟ حتی اگه همه چیز بین منو رئیس کیو تموم شده باشه به اندازه کافی پول دارم.
+اهه جو زانجین. من که میدونم تو چشمت به اون یتیم خونه ست. شاید چون بچگیتو اونجا گذروندی هوم؟ بخاطر همینه؟

صبح زود اطلاعات دیگری از سوی جوچنگ برایش ارسال شده بود. کمی بعد زانجین به حرف امد.
××خوب درموردم تحقیق کردید آقای وانگ. شما چرا پنگ پنگو میخواین؟ چون فکر میکنین حق مادرتون بوده و داییتون دزدیده؟
ییبو از خشم گوشه ی لبش را گزید ولی با لحنی ملایم گفت.
+شایعاتو باور نکن وکیل جو. خب نظرت چیه اره یا نه؟
××چی میخواین که دست منه؟
+مدرک.
××چه مدرکی؟
به کاناپه برگشت جایی که جان قهوه مینوشید. با دیدن ییبو فنجانش را کنار گذاشت و ییبو روی زانوهایش پشت به او نشست.
+مدارک پولشویی و فرار از مالیات هاش و کلی چیز دیگه که همشون دست توعه.
لحن متعجب وکیل از پشت خط هم قابل احساس بود.
××از کجا میدونین اصلا همچین چیزی وجود داره؟
+اونش دیگه به خودم مربوطه. کاغذاشو میخوام برام میاری؟ معامله خوبیه نه؟ از شر اکست که یه پیرمرد رو مخه راحت میشی ، اموالشو میگیری و اون یتیم خونه هم مال تو میشه . منم به چیزایی که میخوام میرسم.
جان ییبو را سمت خودش کشید و تا به او تکیه دهد. بوسه ای روی گردنش گذاشت و ییبو با دست آزادش موهای جان را چنگ زد.

××از کجا بدونم بهم خیانت نمیکنین و واقعا اون املاکو بهم میدین رئیس وانگ؟
+همونجوری که من بهت اعتماد کردم و دارم ازت همچین درخواست ریسکی میکنم.
××یه شرط دارم.
+بگو.
جان مشغول چت با کسی بود. ییبو سعی کرد در موبایلش سرک بکشد.
××وکیلتون فنگ هایکوان کجاست؟
+برای چی میخوای بدونی؟
××چه بلایی سرش اوردید؟
+یکم بهش مرخصی دادم.
××کشته شده؟
+چرا باید وکیل خودمو بکشم؟
××هنوز یادم نرفته با شو ریوچانگ چیکار کردید!
+هاها بازم شایعات!
××آدرس وکیل فنگ رو میخوام.
ییبو در صفحه چت اسم فن شینگ را تشخیص داد و موبایل جان را از دستش چنگ زد. صاف نشست و در حالیکه چت ها را میخواند با لحن قبلیش گفت.
+چیشده؟ عاشق وکیلم شدی جو زانجین؟
جان اجازه داد توله شیر حسودش در صفحه چت با فن شینگ بگردد و دستهایش را دور شکمش حلقه کرد. ییبو دوباره به جان تکیه داد .
+چرا حرف نمیزنی؟ بعنوان یه دوست پرسیدم. ازش خوشت میاد؟
××شاید.
+وقتی مدارکو برام اوردی ادرسشو بهت میدم. میتونی فردا صبح خودتو برسونی؟
××باشه.
+همکاری با من بهتر از اون پیرمرد مردنیه. امیدوارم طرفتو درست انتخاب کنی جو زانجین.
تماس قطع شد و پاهایش را دو طرف جان گذاشت و رو به او نشست. با صدایی بلند و عصبی که شباهتی به لحن ملایم چند ثانیه پیش نداشت غرید.
+این پسره میمون صفت به من میگه هیولا وانگ؟
جان لبخند محوی زد.
_اره مثل اینکه بیشتر کارمندات میگن!
+غلط میکنن. همه شونو اخراج میکنم. تو چرا با این پسره حرف میزنی هاا؟
سه خط گوشه چت و گزینه بلاک را لمس کرد.
+از همون اول باید بلاکش میکردی!
جان خندید و گونه ییبو را کشید.
_وقتی حسودی میکنی خیلی کیوتی.. چقد لپات نرمن. بیا میخوام گاز بگیرمت.
ییبو اخمی کرد و قبل اینکه بلند شود جان در اغوشش گرفت. در حالیکه موهایش را نوازش میکرد اهسته گفت.
_من این ورژنتو خیلی دوست دارم ییبو. وقتی لوسی حسودی میکنی ناز میکنی میخوام برات بمیرم.. ولی جدیدا از ورژن رئیس طوریتم خوشم اومده. تو هر جور باشی عشق کوچولوی منی فهمیدی؟
ییبو با صدایی خفه از روی شانه جان غر زد.
+پس بگو فن شینگو دوست نداری.
_فن شینگو دوست ندارم.
+بگو عاشق منی.
_من فقط عاشق توام.
+اون میمونو انبلاک نمیکنی فهمیدی؟
_قول نمیدم.
+دیگه هیچکسو جز من نه بغل میکنی نه میبوسی.
_باشه.
+چطوره بمونی خونه و هیچ جا نری؟
صاف نشست و وزنش کاملا روی رانهای جان افتاد.
+مخصوصا وقتی انقد خوشگلی. ببین چشمات چقد درشته.. همش از خودم میپرسم جراحی زیبایی نکردی؟ یا این خال زیر لبات.. مطمئنی از وقتی دنیا اومدی همینجا بوده؟
دستهایش را دو طرف صورت جان گذاشت.
+میشه بابام شی؟ منو به سرپرستی بگیری و بریم یه گوشه زندگی کنیم؟
جان خندید.
_مستی؟ چرا چرت و پرت میگی؟
لبهای ییبو اویزان شد.
+هممم مستم. تو بغلت نشستم بایدم مست بشم.
جان کمرش را گرفت و به ارامی روی کاناپه خواباند و رویش خزید.
_به جاش دوست پسرم شو وانگ ییبو.
چشمان ییبو گرد شد.
+چی گفتی؟
_دوست پسرم شو.
+تا الان چی بودیم پس؟
_تا الان درخواست نکرده بودیم . نه من نه تو..
ییبو تکانی خورد.
+پس با کسی خوابیدم که حتی منو دوست پسر خودش نمیدونست؟
جان نیشخندی زد.
_اخلاقای شرقی مسخره تو بریز دور.
ییبو سرش را آن طرفی کرد.
+از روم پاشو.
_پس دوست پسرم میشی؟
+اره پاشو.
گونه ش را بوسید و نشست. ییبو به دسته مبل تکیه داد و پاهایش را روی رانهای جان دراز کرد. جان درحالیکه بی دلیل پاهایش را ماساژ می داد پرسید.
_پس تو واقعا مدرکی نداری نه؟
+زانجین گفت فردا میاره.. فردا عصر با داییم قرار دارم.
_چی میخوای بهش بگی؟ چجوری میخوای اموالشو ازش بگیری؟

the Businessman _ Yizhan Where stories live. Discover now