Part 9

126 44 24
                                    

سعی کردم خیلی تو ظاهر نشون ندم چقد بابت این پیشنهاد هیجان دارم.. هری لبخندی بهم زد و آروم گفت
~ممنونم که اجازه دادی..
هرچی بیشتر به چشماش نگاه میکردم بیشتر غرق گذشته میشدم..

تا جایی که با صدای بچه ها خودمو جمع و جور کردم و سرمو برگردوندم..
+خب الان باید چیکار کنیم؟
~من باید برم آقای کلارک رو تو کتابخونه ببینم.. نمیدونم چقد کارم طول میکشه ولی سعی میکنم زودتر تمومش کنم.. شما هم تا وقتی من برگردم اینجا بمونین و بیرون نیاین.. لیام تو هم تو راهرو وایستا و حواست باشه کسی این سمتی نیاد.. خواهشا سر و صدا نکنین چون صداتون تا راهرو میاد..

بچه ها سری تکون دادن و به کلاس برگشتن
هری نگاهی به من انداخت و بعد از خدافظی از اونجا دور شد
نمیدونم چرا ولی سریع پشتش رفتم و دستشو گرفتم

/مطمئنی که برمیگردی؟
با تعجب اول به من نگاه کرد و بعد به دستامون..
رفتم دستمو بردارم که محکم تر گرفت و آروم نزدیک گوشم گفت
~اگه میخوای مطمئن بشی با من بیا..

هلش دادم و ازش فاصله گرفتم.. اخمام توی هم رفت و گفتم
/نه.. معلومه که نه... من... میرم پیش بقیه.. مراقب باش

هری آروم عقب رفت و از دیدم پنهان شد.. چند دقیقه اونجا ایستادم تا اینکه لیام پیشم اومد
+هی لویی اینجا چیکار میکنی برو تو کلاس.. خطرناکه..
/لیام میتونی به بچه ها بگی من میرم پیش هری؟ زود برمیگردیم اوکی؟
منتظر جواب لیام نموندم و سریع از اونجا وارد راهرو اصلی شدم..

با دقت از دید چند نماینده قایم میشدم.. وقتی بلاخره به کتابخونه رسیدم آروم در رو باز کردم و رفتم داخل..
هری انتهای کتابخونه روی میزی نشسته بود و روبه روش یعنی پشت به من آقای کلارک با جدیت تمام داشت موضوعی رو برای هری توضیح میداد

هری فورا منو از اون فاصله دید و چشماش گرد شد.. یکمی هول کرده بود سعی می‌کرد با جواب دادن به آقای کلارک اونو مشکوک نکنه..

خندم گرفته بود و نمیدونستم چرا دلم میخواست یکمی اذیتش کنم
آروم نزدیکشون شدم..
هری کم مونده بود سکته کنه.. دائم با اشاره ابروهاش بهم میگفت جلوتر نیام.. اما همونجور که نخودی می‌خندیدم و دستمو روی دهنم گذاشته بودم تا صدام در نیاد از کنار قفسه ها رد میشدم که یهو آقای کلارک نگاه عجیبی به هری انداخت و برگشت ببینه به چی نگاه میکنه
+آقای استایلز به من گوش میدین؟

سریع پشت قفسه ها قایم شدم و صدای هری که هول کرده بود رو میشنیدم
~آقای کلارک من کاملا گوشم به شماست.. حرفاتونو کامل شنیدم نگران نباشین من پیگیری میکنم..
+بازم ممنونم شما نباشین نمیدونم کی میخواد با مادرتون مسائل رو درمیون بزاره..

آقای کلارک از جاش بلند شد و با هری دست داد
+من دیگه میرم ببخشید وقتتونو گرفتم. اینجا رو مثلا این پسره تمیز کرده که انقد بهم ریختس..

PITTEL •L.S•Where stories live. Discover now