Chapter 2

1.7K 90 8
                                    

د.ا.ن هانا

تقریبا وقت رفتن بود که من از پله ها پایین رفتم .وقتی که تقریبا رسیده بودم پام  اخرین پله لغزیدمو با صورت زمین خوردم

"آییییی"ناله کردم

"خوبی عزیزم؟"مامانم پرسید و کمکم کرد که روی پاهام بایستم.

"اره خوبم .صورتم درد میکنه."از درد ناله کردم.

"خوب وقت رفتنه."مامان عزیزم به تصادفی که داشتم گفت.

وقتی که داشتم لباسمو بخاطر گرد و خاکی که ممکن بود بخاطر زمین خوردنم گرفته باشه میتکوندم,به ساعت که 6:56دقیقه رو نشون میداد نگاه کردم.

باشه بیا یه احمق از خودم نسازم با خودم فکر کردم وقتی که کفشامو میپوشیدم.

ماداریم میریم که اولین شاممون رو با همسایه ی جدیدمون داشته باشیم.خوب,اونا جدید نیستن,ما جدیدیم.ما چند روز پیش به اینجا اسباب کشی کردیم.

"هانا؟ اماده ای؟"مامانم وقتی که افکارمو قطع کرد گفت.

"اره"نفسمو بیرون دادم."بیا بریم"وقتی که داشتم سمت در میرفتم گفتم.

من یه بافتنیه ابی-سفید پوشیده بودم با یه صندل ابیه نئونی.لباس تا زانوهام میرسید,و پشتش از جلوش بلند تر بود .جلوش تا بالای زانوهام بود و پشتش تا قوزک پام بود.لباس به قد 6'5 فوتیه من میومد.موهای بلند قهوه ایم با حالت فر طبیعیه خودش روی کمرم بود . یه ارایش ساده داشتم ,یه خط چشم نازک و یه لایه ریمل. اون واقعا چشمامو درشت نشون میداد.

وقتی که چند قدم به سمت در برداشتیم لباسمو صاف کردم.مامانم در زد و چند ثانیه بعد در توسط یه پسر با موهای مشکی که فرم داده شده بود باز شد.بازوهاش با تتو پوشیده شده بودن,و یه پوزخند روی لبش ظاهر شد.

"سلام .شما باید خانواده ی دریک باشید.لطفا بیاید تو"پسره گفت.

اون واقعا خوب به نظر میرسید,ولی بلافاصله اونو شناختم که دوست اون پسر چشم سبزه بود .این اون پسری بود که وقتی داشتم از مدرسه برمیگشتم دیدم.

منو مادرم وارد شدیم و اون در رو پشت سرمون بست.

"سلام اسم من تریشاس.شما باید لیلیان و هانا باشید"خانمی که به نظر میرسید مادر پسره باشه با احترام بهمون خوش امد گفتو با مادرم دست داد.

"سلام,خیلی ممنون از این که دعوتمون کردید.خیلی خوب بود که برای شام دعوتمون کردید."مادرم گفت.

"این پسرم زینه"اون با اشاره به پسری که اجازه داد وارد شیم اشاره کرد.

"زین؟"مادرش سمتش برگشت و بهش گفت.

"بله"اون جواب داد و دستشو کرد توی جیبش.

"چطوره که خونه رو به هانا نشون بدی؟"اون گفت و به من لبخند زد.

Harry Styles, The Bad Boy  [ⓟⓣ]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon