Chapter 28

842 31 6
                                    

*7 هفته بعد*

با ارامش خوابیده بودم و حس کردم که تمام چیزی که توی معدم هست میخواد بیاد بیرون و سریع دوییدم سمت دستشویی.روی زانوهام افتادم و بالا اوردم. هیچوقت اینجوری نمیشدم. برای پنج دقیقه همینجوری نشسته بودم. بالاخره بلند شدم و دندونامو مسواک زدم. برای دو دقیقه دندونامو میشستم.

از دستشویی بیرون اومدم و رفتم سمت اتاق. به ساعت گوشیم نگاه کردم و دیدم که 3:56 رو نشون میده. روی کمرم دراز کشیدم و به سقف خیره شدم.

-فلش بک-

بدن لختم زیر بدن هری بود.هری بالای من بود و , کل بدنم تحت اختیارش بود. و من رو جوری میبوسید انگار که اخرین باریه که قراره با هم باشیم. بعدش رفت کنار و پرسید.

"اماده ای؟"

مردد جواب دادم "اره"

هری دستشو کرد توی جینش که روی زمین بود و یه پاکت بیرون اورد.

"چیکار میکنی؟" پرسیدم.

بهم نگاه کرد و نیشخند زد. "کاندوم میزارم" گفت و برگشت.

کنار بدنم نشست. پاکت رو باز کرد و کاندوم رو بیرون اورد. کاندوم رو گذاشت درسته که من باکرم ولی به این معنی نیست که تا حالا دیک ندیده باشم. و میتونم بگم که اون کوچیک نیست.منتظر بودم. اون منو گرسنه گذاشت و من اینو دوست دارم. بعد از یه مدت که مثل چندین قرن گذشت کاندوم رو گذاشت. برگشت و خودش رو بین پاهای من گذاشت. به صورتم نگاه کرد.

"مطمئنی که اماده ای؟"

"مطمئنم"

Harry Styles, The Bad Boy  [ⓟⓣ]Where stories live. Discover now