십일 (11)

7.6K 1K 214
                                    

د.ا.د جونگ کوک

*خب نمیدونستم اومدی اینجا*
یوگیوم درحالی که روی میز میشست گفت

**راستش همین چند روز پیش ثبت نام کردم**
گفتم درحالی که داشتم کنارش میشستم
**خب تو توی چی متخصصی؟**

*رقص*
جواب داد*و تو؟*

**فقط هنر معمولی**
گفتم

*اوه پس ما باید چندتا کلاس باهم داشته باشیم*
گفت

**یاپ**
گفتم**خب توی این پنج سال گذشته چیکارا کردی؟**

*کار زیادی نکردم.فقط رقص*
جواب‌ داد*با چندتا پسر قرار گذاشتم،چندتا پسرو ترک کردم،میدونی همین کارای نرمالی که نوجوونا انجام میدن*

**یوگیوم!تو گی ای؟!**
با تعجب داد زدم

*فکر میکردم مشخصه*
نخودی خندید.*تو چی؟گی ای؟*

**فاک اره**
گفتم**هیچ سینه و کصی نمیخوام**

*نه،تو بیشتر از کرمای نیپسنی*
یوگیوم تیکه انداخت
(گایز واقعا معذرت میخوام.معنیشو خودمم نفهمیدم:/سرچم کردم به چیزی نرسیدم.ببخشید)

شروع کردم به انداختن غذا توی دهنم وقتی تهیونگو دیدم که داره یونگیو به سمت دستشویی دنبال میکنه.
تهیونگ خیلی ناراحت به نظر میرسید.

**زودی برمیگردم،باید برم دستشویی**
گفتم درحالی که بلند میشدم

به آرومی دنبالشون کردم ولی به سرعت ازشون گذشتم و به  داخل دستشویی‌ دویدم.توی یکی از اتاقکا قایم شدم.من استراق سمع نمیکنم،از اولشم همینجا بودمو به سادگی دستشویی میکردم.

+

*حالا،اول باید از شر اون دوس پسر دیوونت خلاص شیم*
یونگی گفت*من یه ایده‌ای دارم.*

پس تهیونگ منو دوس داره.

و اون واقعا یوگیومو به چشم یه تهدید میبینه

تا موقعی که شنیدم در باز شد صبر کردم.ولی هنوز یه جفت پا میدیدم.بعدش صدای فین فین کردن شنیدم.اون داشت دوباره گریه میکرد.میخوام آرومش کنم.ولی اون متوجه میشه که من همه‌چیزو شنیدم.

فاک بهش.

درو به ارومی باز کردمو دزدکی بیرونو نگاه کردم.تهیونگ منو از توی اینه دید و به سرعت برگشت تا بهم نگاه کنه.

"تو شنیدی"
بی‌صدا نفس کشید

فقط به ارومی سرمو تکون دادم.بلند شدمو به سمت تهیونگ رفتم تا جایی که دقیقا روبه‌روش‌ بودم.

**راجب یوگیوم نگران نباش.**
گفتم**اون دوست پسر داره.**

دستامو دور تهیونگ پیچیدم و پشتشو مالیدم.با دودلی اونم بغلم کرد.

**به علاوه،این پسریه که من دوسش دارم.**
گفتم

رفتم عقب و اشکای تهیونگو با شستم پاک کردم.

Brothers (Taekook)Where stories live. Discover now