십오 (15)

6.6K 895 154
                                    

د.ا.د جونگ کوک

به چشمای درشت پسر بزرگتر خیره شدم،صبرکردم تا انجامش بده.

"تو مطمئنی؟"
پرسید

سرمو تکون دادم.

تهیونگ بهم تکیه داد و لبامونو بهم وصل کرد.یه تاخیر طولانی از خواستن هردومونو پر کرده بود.وسط بوسه پوزخندی زدم و خودمونو چرخوندم و الان من روش نشستم و دوباره لبامونو به هم وصل کردم.

د.ا.د سوم شخص

پسر بزرگتر از کارای پسر کوچیکتر سورپرایز شده بود ولی روی هم رفته داشت از این روی جدید جونگ کوک لذت میبرد.

پسر بزرگتر زبونشو روی لب پایینیه پسر کوچیکتر کشید،و بعدش لب پایینیشو بین دندوناش گرفت.

پسر کوچیکتر ناله‌ی کوچیکی کرد و تهیونگ از این فرصت استفاده کرد تا دوباره خودشونو بچرخونه.پسر کوچکتر از بوسه عقب کشید و بعدش شروع کرد به کشیدن لبش به ارومی روی خط فک تا ترقوه‌ی پسر کوچکتر.

پسر بلوند شروع کرد به گاز گرفتن و مکیدن جای حساس.

**تهیونگ~**
جونگ کوک ناله کرد.

پسر بزرگتر دستشو به طرف کمر پسر مومشکی برد و دستشو از لبه‌ی شلوارش رد کرد و باسنشو فشار داد.

پسر کوچیکتر بریده بریده نفس کشید و ناله‌ای طولانی کرد.

هردو پسر احساسیو توی شلوارشون حس کردن،هردوشون میخواستن روی اصرارشون کار کنن،پسر کوچکتر دستشو روی بدن پسر بزرگتر کشید و شروع به درآوردن تیشرتش شد.

تهیونگ دست جونگ کوک رو گرفت و متوقفش کرد.

"جونگ‌کوک،نه"
گفت

**چرا نه؟**
جونگ‌کوک پرسید

"من نمیتونم"
تهیونگ زیرلب گفت"شاید بکهیونو دیگه اونجوری دوست نداشته باشم،ولی نمیتونم اینکارو باهاش بکنم."
(خدایا منو بکن:/چرا منو نمیکنی؟😐تهیونگ وتف😐اون بک بهت خیانت کرد و خیلی قشنگ‌اومد بهت گفت😐😐😐😐)

**دوباره،اون اول میاد**
جونگ کوک داد زد درحالیکه داشت تهیونگو از روی خودش کنار میزد.**میتونستی اینارو قبل از اینکه اون نوشته ها رو بذاری بهم بگی!**

"تو بهم گفتی که ببوسمت!"
پسر بزرگتر داد زد"من حتی ازتم پرسیدم!"

پسر کوچکتر فقط چشماشو چرخوند قبل ازاینکه بلند شه و به طرف بیرون اتاق بره.

البته که تهیونگ فقط اجازه داد که اون بره‌.اون دیگه نمیخواست جونگ‌کوک رو بیشتر از چیزی که بود عصبانی کنه.

+

د.ا.د تهیونگ

شنیدم که جونگ کوک درو محکم بست و خیلی طول نکشید که صدای یه در زدن کوتاهو شنیدم.

Brothers (Taekook)Where stories live. Discover now