د.ا.د جونگ کوک
بیدار شدم و سرمو داشت منفجر میشد،درحالیکه بلند میشدم ناله کردم.
یه نوشته رو که روی میز کنار تخت گذاشته شده بودو دیدم.
آسپرین و یکمم آب بخور.
-ک.تنوشته رو روی میز گذاشتم و دوتا قرص و یه لیوان آبو دیدم.دوتا قرصو انداختم توی دهنم و چند جرعه آب خوردم.
با دستم دهنمو خشک کردم و اطرافو نگاه کردم
من کدوم گوری ام؟
از تخت بیرون اومدم و خداروشکر هنوز لباسای دیشبم تنم بود.درو باز کردم و به سرعت فهمیدم کجام.
نمیخوام اینجا باشم.موبایلمو از جیبم درآوردم اما متاسفانه شارژش تموم شده بود.
بلند اه کشیدم و به سمت طبقهی پایین رفتم.بوی گند الکل میدم.به طبقهی اول خونه رسیدم و هیچ کسو ندیدم.
اما یه شارژر که روش یه نوشته چسبیده بود دیدم.حالا میتونی موبایلتو شارژ کنی.
-ک.تبا خوشحالی به موبایلم وصلش کردم و به طرف یخچال رفتم و یه سیب برداشتم.
خونه تنها بودم پس تصمیم گرفتم تیشرتمو دربیارم،
اما به پیرسینگ نافم گیر کرده بود.
(😐اوکی وتف.اولندش که تو خونه ای که اینهمه سال توش نبودی سروکلت پیدا میشه و خیلی راحت چون کسی نیست میخوای تیشرت فاکیتو دراری؟:/:/:/:/و دومندش که وتف جئون؟نافتو پیرس کردی؟)آره،من نافمو پیرس کردم،ازم شکایت کنین.
اه کشیدم و شروع کردم به سیخ دادنش تا دربیاد.
"کمک میخوای؟"
صدایی آشنا پرسید.کمی تیشرتمو پایین آوردم و تهیونگو تو یه لباس سفید و خاکی دیدم.آب دهنمو قورت دادم قبل از اینکه سرمو تکون بدم.
دستشو روی شکمم گذاشت که باعث شد کل بدنم بسوزه.
تیشرتمو از لای پیرسینگ درآورد و از سرم ردش کرد،و اون از چیزی که انتظار داشتم بهم نزدیکتر بود.
"خب کی نافتو پیرس کردی؟"
تهیونگ پرسید**وقتی که اینجا نبودم**
گفتم در حالیکه سیبمو برمیداشتم و از کنارش رد میشدم.اما دستشو جلوم نگه داشت و متوقفم کرد.
**حالا دیگه چیه تهیونگا؟**
پرسیدم
(تو طلبکاری؟به جای اینکه اون طلبکار باشه؟😐)"چین چطور بود؟"
با یه پوزخند پرسید**از کجا میدونی که من چین بودم؟!**
با تعجب داد زدم**من به هیچ کس نگفته بودم!**"باید مطمئن میشدم که حالت خوبه"
گفت
(خاله نل فدای اون دل مهربونت😭)**تو چی هستی؟یه جور استاکر؟**
اخم کردم.
![](https://img.wattpad.com/cover/181366194-288-k489339.jpg)
YOU ARE READING
Brothers (Taekook)
Random*به من نگو هیونگ،من برادرت نیستم* **پس چی باید صدات کنم؟** *ددی*