د.ا.د تهیونگ
*ببخشید آقای کیم،اما ملاقات ساعت چهارتون رسیده.
بفرستمش داخل؟*معاونم،لی فیلیکس پرسید."آره فیلیکس،لطفا"
جواب دادم درحالیکه یه سری برگههای کاری رو کنار میذاشتم.فیلیکس به سرعت از دفترم رفت بیرون تا با نمایندهی جدید کمپانیه شریکمون برگرده.
به صندلیم تکیه دادم و منتظر در شدم که باز بشه.
و وقتی که شد،پا شدم وایستادم،صبر کردم تا بهشون
خوش آمد بگم.*خیلی وقته ندیدمت تهیونگ*
نخودی خندید"بعدازظهر بخیر چانیول هیونگ"
گفتم"لطفا بشین."*واو یکم ادب یادت گرفتی*
تیکه انداخت"بیا از این حرفا بگذریم و مستقیم بریم سر بیزینس."
بهش گفتم*اوه.البته*
زیرلب گفت درحالیکه چندتا برگه رو بیرون میکشید.
*همونجوری که میدونی،کمپانیه لو داره مقدار زیادی پولو برات تولید میکنه،و اونا مدلا و پول بیشتری میخوان تا شوهای بیشتری راه بندازن.*"بهشون بگو،میتونن بیست درصد درآمد این ماهو برای مدلای بیشتر نگه دارن،و من خودم شوهارو میزبانی میکنم."گفتم
*باشه.از اونجایی که کارمون تموم شد.بیا حرف بزنیم.*لبخند زد
"باشه."
اه کشیدم"تو این مدت چیکارا میکردی؟"*خب همین الان از پیش نامزد لعنتیم اومدم اینجا،پس
خیلی خوب بوده.*شونهای بالا انداخت."اوکی نیاز ندارم اینو بدونم."
خودمو عقب کشیدم"چیز دیگه ای نیست؟"*آپات چطوره؟*
پرسید"داره بهتر میشه،دکتر گفته اگه وضعیتش همینجوری بمونه آخر این ماه میتونه بیاد بیرون."جواب دادم
*عالیه.*
گفت*تارا چیکارا میکنه؟*"خیلی سرش شلوغه اما هر وقت خالیای که پیدا میکنه،توی تخت کنار کوییه."بهش گفتم"تموم شد؟"
*نه.یه سوالی دارم که یه مدته داره منو میکشه.*
گفت"چی هست؟"
پرسیدم*خب من داشتم تو گوگل راجب خانوادت و همه چیز میخوندم.میگفت که تو یه برادر داری.*گفت*اسمش چیه؟*
"تو یه احمقی."
پوزخند زدم"تو قبلا دیدیش!"
(چانیول خنگولم:) )*نه ندیدم.اگه یه توی دیگرو دیده بودم میدونستم.*
نخودی خندید"تو باهاش شام خوردی!"
داد زدم"اون درست کنار تو نشسته بود!"*فکر کنم داری راجب یکی دیگه فکر میکنی.*
چانیول گفت"اون بشقابامونو برد توی آشپزخونه،تیشرتش خیس شد و تو سوییشرتتو دادی بهش."گفتم
*فکر نمیکنم.*
هوف کشید
(چانیولم چرا انقد خنگی:) 🔫)
YOU ARE READING
Brothers (Taekook)
Random*به من نگو هیونگ،من برادرت نیستم* **پس چی باید صدات کنم؟** *ددی*