이십오 (25)

4.3K 630 174
                                    

د.ا.د تهیونگ

*ببخشید آقای کیم،اما ملاقات ساعت چهارتون رسیده.
بفرستمش‌ داخل؟*معاونم،لی فیلیکس پرسید.

"آره فیلیکس،لطفا"
جواب دادم درحالیکه یه سری برگه‌های کاری رو کنار میذاشتم.

فیلیکس به سرعت از دفترم رفت بیرون تا با نماینده‌ی جدید کمپانیه شریکمون برگرده‌.

به صندلیم تکیه دادم و منتظر در شدم که باز بشه.
و وقتی که شد،پا شدم وایستادم،صبر کردم تا بهشون
خوش آمد بگم.

*خیلی وقته ندیدمت تهیونگ*
نخودی خندید

"بعدازظهر بخیر چانیول هیونگ"
گفتم"لطفا بشین."

*واو یکم ادب یادت گرفتی*
تیکه انداخت

"بیا از این حرفا بگذریم و مستقیم بریم سر بیزینس."
بهش گفتم

*اوه.البته*
زیرلب گفت درحالیکه چندتا برگه رو بیرون میکشید.
*همونجوری که میدونی،کمپانیه لو داره مقدار زیادی پولو برات تولید میکنه،و اونا مدلا و پول بیشتری میخوان تا شوهای بیشتری راه بندازن.*

"بهشون بگو،میتونن بیست درصد درآمد این ماهو برای مدلای بیشتر نگه دارن،و من خودم شوهارو میزبانی میکنم.‌"گفتم

*باشه.از اونجایی که کارمون تموم شد.بیا حرف بزنیم.*لبخند زد

"باشه."
اه کشیدم"تو این مدت چیکارا میکردی؟"

*خب همین الان از پیش نامزد لعنتیم اومدم اینجا،پس
خیلی خوب بوده.*شونه‌ای بالا  انداخت.

"اوکی نیاز ندارم اینو بدونم."
خودمو عقب کشیدم"چیز دیگه ای نیست؟"

*آپات چطوره؟*
پرسید

"داره بهتر میشه،دکتر گفته اگه وضعیتش همینجوری بمونه آخر این ماه میتونه بیاد بیرون."جواب دادم

*عالیه.*
گفت*تارا چیکارا میکنه؟*

"خیلی سرش شلوغه اما هر وقت خالی‌ای که پیدا میکنه،توی تخت کنار کوییه."بهش گفتم"تموم شد؟"

*نه.یه سوالی دارم که یه مدته داره منو میکشه.*
گفت

"چی هست؟"
پرسیدم

*خب من داشتم تو گوگل راجب خانوادت و همه چیز میخوندم.میگفت که تو یه برادر داری.*گفت*اسمش چیه؟*

"تو یه احمقی."
پوزخند زدم"تو قبلا دیدیش!"
(چانیول خنگولم:) )

*نه ندیدم.اگه یه توی دیگرو دیده بودم میدونستم.*
نخودی خندید

"تو باهاش شام خوردی!"
داد زدم"اون درست کنار تو نشسته بود!"

*فکر کنم داری راجب یکی دیگه فکر میکنی.*
چانیول گفت

"اون بشقابامونو برد توی آشپزخونه،تیشرتش خیس شد و تو سوییشرتتو دادی بهش."گفتم

*فکر نمیکنم.*
هوف کشید
(چانیولم چرا انقد خنگی:) 🔫)

Brothers (Taekook)Where stories live. Discover now