II

20.8K 3K 1.5K
                                    

کیم تهیونگ دستهای دستبند خوردش رو روی میز اتاق بازجویی کوبید.

_ازتووون شکایت میکنم لعنتیااا!!

البته کسی هم داخل اتاق نبود تا جوابشو بده!

با اخم به ایینه روبه روش که مطمئنا افسرای پلیس داشتن اونو دید میزدن نگاه کرد.
_هویی... با شماهام.

اینبار به دوربین گوشه اتاق که مشخص بود روش زوم کرده نگاه کرد انگشتش رو بالا اورد و لب خونی کرد

_ریدم تو° %%$#!؟? ^¡¿

افسر پشت سیستم قیافش رو جمع کرد و به مافوقش اطلاع داد.
_قربان این...!

+من بهش رسیدگی میکنم.

تهیونگ با باز شدن در و وارد شدن شخصی سرش رو بالا گرفت.
_اوه دوباره تو!

پسر پیک یا درواقع افسر پلیس پشت میز نشست و پرونده ی تهیونگ رو باز کرد.
_ لباس فرم خیلی بهت میاد!

افسر سرش رو بالا گرفت تا به مرد پرروی مقابلش اخم وحشتناکی تحویل بده.
_ولی خب، هنوز کوتاهی!

+چ چی؟؟

تهیونگ شونه اش رو بالا انداخت.
_اخبار مهم رو یکبار میگن!

+ پروندت به اندازه کافی پر هست... مطمئنی میخوای جرم توهین به مامور قانون هم بهش اضافه بشه؟

تهیونگ دست به سینه قیافه بی حسی رو به پلیس نشون داد.
_فاک به مامور قانون!

افسر با عصبانیت پرونده رو روی میز کوبید و یقه تهیونگ رو گرفت.
+ تاحالا ادم روانی به پر رویی تو ندیدم!... مطمئن باش حبس ابد بهت یاد میده چطور رفتار کنی.

تهیونگ جلوی صورت مامور پلیس بخش به بخش زمزمه کرد.
_با کدوم.... مدرک؟

_افسر پارک ولش کن.
توجه تهیونگ به مامور دیگه ای جلب شده که الان داشت در رو می بست. ماهیچه های شونه و کتفش که لباس فرم به خوبی اونهارو نشون میداد و یا بازوش که موقع بستن در برجسته شده بود.
با برگشتن افسر جدید تهیونگ فقط تونست سوت بکشه.

_هللویا!!! (Hallelujah)

افسر پارک چشم غره ای رفت و یقه اش رو ول کرد. به مافوقش احترام گذاشت.
+قربان!

_آزاد باش پارک!

حالا هردو افسر مقابل تهیونگ نشسته بودن... اما تهیونگ با چشمهای ذوق زده فقط به مامور جدید نگاه میکرد.
دستش رو زیر چونه اش گذاشت.
_از خودت برام بگو خوشتیپ!

مامور مافوق نگاه بی احساسی تحويل پسر روبه روش داد.
_چرا تو راجب خودت برای ما توضیح نمیدی... کیم تهیونگ!

عکس های پرونده رو مقابل تهیونگ گرفت!

+تو برای قتل بیست و پنج نفر جز مظنون های اول پرونده ای.

RANDYWhere stories live. Discover now