پارک جیمین با بی حوصلگی رو کاپوت ماشین پلیس نشسته بود .بعد از خارج شدنش از پرونده کیم تهیونگ واقعا بی حوصله و عصبی شده بود.
بلند گو رو دوباره جلوی دهنش نگه داشت .
_ تا کی میخوای اونجا بمونی کیم هانی .
دختر از روی سقف ساختمون دو طبقه جیغ زد.
_ دست از سرم بردارید .
جیمین چرخی به چشمهاش داد .
_ باور کن مارو هم خسته کردی...تا کی میخوای با اینکارات توجه جلب کنی.
_ من میخوام بمیرمممم.
جیمین اه کشید و به همکارش اشاره کرد.
_ بچه هارو بفرست بالا.
و دوباره بلند گو رو بلند کرد تا حواس دختر رو پرت کنه.
_کیم هانی...ما حساب فیس بوک تورو هک کردیم ...میدونم دوست پسرت بهت خیانت کرده اما واقعا با کشتن خودت میخوای ازش انتقام بگیری ؟بنظرت ارزشش رو داره؟
مردی کنار ماشین اومد.
_ پس مشاوره انتقام هم میدی؟
جیمین از جا پرید به سمت مرد برگشت تا بهش هشدار بده که وارد محوطه پلیس نشه اما
_ تو اینجا چیکار میکنی .
پسری که صورتش حالا رد محوی از درگیری چند شب پیش داشت کنارش ایستاد.
یونگی لبخند زد .
_ فقط داشتم رد میشدم بیبی.
جیمین با عصبانیت داد زد .
_ از محوطه پلیس گمشو بیرون .
دختر جیغ زد .
_ چی کار دارید میکنید ؟ میخواین حواس منو با این کارا پرت کنید.
جیمین هنگ به سمت دختر برگشت .همون وقفه کوتاه کافی بود تا یونگی بلند گو رو از روی پاهای پلیس برداره.
_ هیی دختر جون مگه نمی بینی دوتا بزرگسال دارن با هم صحبت میکنن...مگه ادب نداری؟
جیمین با نا باوری به یونگی نگاه کرد.
_ هی چطور تونستی...پسش بده الان مردم میبینن
دختر تقریبا داشت موهای خودش رو میکشید.
_ به من گفتی بی ادب...هیییی عوضی با توامممم اینجارو نگاه کن .
یونگی خندید .
_ ببخشید ولی آفتاب نمیزاره ...نظرت چیه کمتر جیغ بزنی و بپری پایین این اقایون پلیس هم کمتر اذیت بشن ؟
جیمین تقریبا با یونگی درگیر شده بود تا بلند گو رو بگیره . یقه پسر رو میکشید اما یونگی بلند گو رو با دستش عقب نگه داشته بود.
_ الان گفتی برم بمیرممممممممم.
جیمین بالاخره بلند گو رو از دست مرد بیرون کشید . با افسوس نگاهی به اطراف انداخت به جر چند همسایه بیکار و چند رهگذر کسی نبود ...فقط اگه دو مامور همکارش رو داخل خونه نفرستاده بود الان این پسر رو دستگیر کرده بود.
یونگی دستش رو روی گوشش گذاشت .
_ چییییییی نمیشنومممم
_به من گفتی بمیرررم
YOU ARE READING
RANDY
Action[کامل شده] "رَندی" داستان آدم هایی که گذشته شون اونها رو افسار گسیخته کرده. ¬افسارگسیخته ¬ ___________________ _مطمئن باش توی اون اداره کسی رو به اندازه من پیدا نمیکنی که بخواد کل خشابش رو توی دهنت خالی کنه.... مراقب حرفات جلوی من باش عوضی، درسته م...
