part 2

9.5K 976 33
                                    

ضربان قلب جیمین از ترس تند شد و آروم آروم درحالی که تکیه اش به دیوار بود به سمت پایین رفت تا بشینه و کاملا مراقب بود که اتفاقی نیفته تا پسر روبروشو عصبانی کنه.
با دیدن حرکت جیمین همونطور آروم و همزمان باهاش به مست پایین رفتم و جلوی پاش زانو زدم و به چشماش نگاه کردم و گفتم:
_تو دیگه به پول کسی احتیاج نداری تا وقتی من ینی جئون جونگ کوک زندم.
فقط در مقابل یه شرط دارم.
جیمین با تعجب و کنجکاوی سرش رو به معنای (بگو) تکون داد.
با پوزخند بهش نگاه کردم و گفتم:
_شرطش اینه که دلبریات و عشوه هات فقط مال جئون باشه و اونقدر برام برقصی تا جونی به پاهات نمونه و بدون لکنت الانت هر شب تا خود صبح برام ناله کنی...

(پایان فلش بک )
توی فکر بود، هنوز اینک چطور به معشوقه زیباش رسیده بود براش سوال بود و باعث تعجبش میشد و همیشه به اون خیره نگاه میکرد و ستایشش میکرد که همچنین معشوقه زیبایی داره...
ناگهان باصدای آه و ناله یهو چشماش گشاد شد ولی فقط اونو جیمین اینجا بودن با خیال اینکه از اتاق کناریه چشماشو دوباره روی هم گذاشت ولی اون صدا خیلی نزدیک بود و آشنا....
فااک صدای جیمین بود0_0
آروم به روی شکم بلند شد تا جیمین نیوفته و چرخی زد حالا جیمین روی شکم جونگ کوک بود حالا میتونست جیمین و با دقت ببینه  جیمین که داشت با نیشخند نگاهش میکرد انگار برای اینکه تو کارش موفق شده تا حواس کوکیو به خودش جلب کنه به خودش افتخار میکرد و ریز ریز می خندید.
جونگ کوک که حالا فهمیده بود چه اتفاقی افتاده لبخند ترسناکی زد چی بهتر از این که خود جیمین شروعش کرده بود.
دستاشو ستون بدنش کرد و و آروم به سمت بالا اومد و مقابل جیمین قرار گرفت پسره روبه روش بهش خیره شده بود و داشت نگاهش میکرد جونگ کوک دستاشو آروم آروم روی پاهای جیمین حرکت داد و به رون هاش که رسید پایین تنشو تکون داد حالا جیمین فهمیده بود دقیقا کجاست یا بهتره بگیم روی کجاست0_0
جونگکوک پوزخندی زد و رونای جیمین رو محکم گرفت تا از دستش فرار نکنه.
_نمیزاری برم ،قول میدم دیگه شیطنت نکنممم فقط همین یبار بودد خواهش میکنمم برات جبران میکنمم
و با لب های آویزون و فوق کیوت به جونگ کوک خیره شد.
جونگکوک که روی صورتش همون پوزخند بود و به لبایی که جلوش تکون میخوردن نگاه میکرد سرشو برد جلو و جیمین رفت عقب خوب میدونست اگر الان شروع کنه به بوسیدن ، کوکی ترتیبشو تا خود صبح میده
ولی با این کارش جونگ کوک رو عصبی تر کرد کوکی عقب رفت و گفت :
+اوه بیب اونی که توی سرته رو بیرون کن من با اینکه دلم برای ناله هات وقتی خودتو روم تکون میدی تنگ شده ولی تک تک راند هایی که قراره از امشب به بعد انجام بدیم مجازاتت برای آه و ناله های الانته که برای جلب توجه من بدون اینکه کاری انجام بدیم بود.
این مجازاتته که از این به بعد تا خود صبح برام ناله کنی و همچنین این بوسه که نزاشتی نزدیکت شم اینم بعدا یکاری میکنم که برای تک تک بوسه هام دلتنگ شی... 
جیمین با شنیدن این حرف ها از کوکی یکم ترسید چون بیشتر از هرچیزی از عصبانی شدن اون ترس داشت.
سرشو پایین برد باید کاری میکرد تا کوکی نرم شه دستاشو دور گردن کوکی حلقه کرد و خواست ببوستش که کوکی دراز کشید و اونم افتاد روش به لبای کوکی نگاه کرد و یه بوسه گرم و آروم رو شروع کرد دستش سمت لباس کوکی رفت و از گردن جونگکوک تا روی سینشو بوسید به امید اینکه جونگ کوک آروم شه کوکی بین بوسیدنای جیمین خندید اون پسر خیلی ساده بود که فکر میکرد میتونه از اون مجازاتی که جونگ کوک براش داره فرار کنه. 
+هی بیب من با اینجور چیزا خر نمیشم لطفا منو احمق فرض نکن حالا کنارم بخواب و دست بردار از کارت .
جیمین از این که نتونست تو نرم کردن جونگ کوک موفق بشه ناله ای کرد  و خودشو کنار کوکی انداخت و سرشو روی سینه لخت کوک گذاشت.
کوکی با حس موهای نرم جیمین روی سینه اش لبخندی از روی آرامش زد  دستشو دور کمر جیمین حلقه کرد و باهم به خواب رفتن چه خواب پر از آرامشو آرومی....
چقدر خوشبخت بود که معشوقه ای به این زیبایی و سکسیی داشت...

🍷|ᴛʰʳᵉᵉ sᵗʳᵃⁿᵍᵉʳˢ|• [vkookmin]Where stories live. Discover now