Part 27

5.4K 589 68
                                    

جیمین و جونگ کوک با تعجب از تغییر ناگهانی تهیونگ بهش نگاه میکردن
کوک‌با شک بهش گفت:
-چه نقشه ای داری تهیونگ؟؟میخوای چه بلایی سرمون بیاری؟!
_پففف محض رضای خدا انقد بهم بدبین نباشین
جیمین سری به نشونه تایید تکون داد
+دوس دارم امتحانش کنم
کوک که از تغییرات ناگهانی جیمین بیشتر شوکه شده بود لب زد
-با..باشه
جیمین از جاش پاشد
+کوکا من میرم مایوهامونو بیارم بعد سریع و با ذوق به سمت پله ها دویید
-پیشیه کیوتم
تهیونگ با حسادت به کوک نگاه کرد:
_یاااا پس من چیتممم؟
کوک یکم فکر کرد و رو بهش گفت:
-گودزیلاااام
تهیونگ با چشای گرد شده نگاهی به لبخند خبیث بانیش انداخت
_تلافی میکنم بد بانی
جیمین تند تند از پله ها پایین اومد..نفس نفس میزد و لپاش گل انداخته بود
+پیدا کردممم
جیمین با دوتامایوی فوق کیوت که پارسال با زور کوکیو راضی کرده بود ست بگیرن اومد پایین
جونگ‌کوک سریع پاشد و سمت جیمین رفت:
-هیییی اصلا فکرشو نکن جیمینا
جیمین با لبای آویزون و صورت ناامید جونگ‌کوک و نگاه کرد و خواست اعتراض کنه ک تهیونگ پرید وسط حرفش:
_هییی کوکی این خیلی قشنگههه مطمئنم بهت میاد
جونگ کوک با حرص به تهیونگ که با نیشخند نگاش میکرد نگاه کرد و نفسشو با حرص بیرون داد
جیمین دسته کوکیو محکم گرفت
+بریم بریم‌ بریم
کوک خنده ارومی کرد
-میریم بیب میریم
گفت و جیمینو سمت زیر زمین کشید
تهیونگم با لبخند دنبالشون رفت
.
.
.
.
هرکدوم کنار استخر وایساده بود و دنبال یه جا بودن تا مایوشونو بپوشن ولی تهیونگ خیلی راحت جلوشون لخت شد و مایوشو پوشید
ولی کوکی دست جیمین و گرفت و بردش تو سونا بخار تا هیچ جوره تیونگ نتونه بیبیشو ببینه
جیمین با لبخند از ذوق کار کوکی شروع به درآوردن لباساش کرد و خیلی سریع مایو جذب و کیوتو پوشیدجونگ کوک محو فرشته ی سکسی روبروش بود که با صدا کردن اسمش توسط جیمین به خودش اومد و مایوشو پوشید
ته توی اب رفت و منتظر اون دوتا بود که با باز شدن در اتاق سونای بخار لبشو گاز گرفت و به دوتا بدن هوسناک روبروش زل زد
_فاک...گاد..
ارنجاشو ب دیوار های استخر تکیه داد و خیره بهشون زبونشو رو لباش کشید
جونگ کوک که متوجه نگاه خیرش شده بود دادی ک کشیدو صداش‌ توی محیط خالی اطراف اکو شد
-یااااا به چی نگا میکنییی بیام چشاتو درارم
تهیونگ خنده ی بلندی به واکنش بانیش نشون داد و بدون حرف شروع به شنای ماهرانش توی آب استخر کرد
جونگ کوک ک از نبود تهیونگ مطمئن شد آروم بیبیشو رو دستاش بلند کرد و باهاش وارد آب شد
جیمین از سردی آب هیسی کشید و خدشو به کوک چسبوند
-هیشش الان عادت میکنی..
دمای اب کم کم برای جیم عادی شد و با ذوق گردنو کوکیو ول کرده خدشو تو اب رها کرد
+خیلی حس‌خوبیههه
کوکی با شیطنت یکم آب رو صورت جیمین ریخت:
-آره بیبییی حس خوبیهه
بعد بلند شروع به خندیدن کرد که تهیونگ ازپشت بغلش کرد
کوک خندشو جمع کرد و سرجاش ثابت شد
_ت..ته؟
جیمین با اخم محوی‌نگاشون میکرد
+یاا تهیونگ داشتیم‌بازی میکردیم
_ببخشید ک بازیتونو بهم‌زدم...ولی من اینجا یه بازی بهتر سراغ دارم
حین این حرف چنگی به باسن کوک زد که باعث لرزش کوتاه بدنه کوکی شد
جیمن برا اینکه چیزی نبینه سرشو رو سینه کوکی گذاشت و دستاشو رو بازوهای ورزیدش گذاشت
کوکی یه دستشو رو‌دست تهیونگ کذاشت تا مانع از ادامه ی کارش بشه و با دست دیگش کمر جیمین و گرفت و به خودش فشرد
تهیونگ دست کوکیو از رو دستش برداشت و پشت کمرش محکم نگه داشت تا نتونه کاری کنه
عضوشو که از وقتی بدنای سکسیه اونارو دیده بود بیدار شده بود به مایو ی تنگ کوکی فشرد که باعث شد خیلی راحت بین خط باسن کوک قرار بگیره
کوک از حس‌دیک تهیونگ بین خط باسنش چشاشو محکم روی هم فشار داد
داشت تحریک میشد و این اصلا خوب نبود
جیمین که منقبض‌شدن بدن کوکیو حس میکرد بیشتر بهش چسبید و سرشو بالا اورد ..با دیدن چشمای بستش لباشو به لباش رسوند و چشماشو بست
کوک با عشق و لذت جواب بوسه جیمین و میداد و دستش آروم به سمت باسن جیمین کشیده میشد
دستشو رو باسن برآمده بیبیش گذاشت و تو مشتش فشردش
ناله ای تو دهن کوک کرد و عضوشو به عضو کوکیش فشرد..
جفتشون انگار حظور شخص‌ سومو فراموش کرده بودنو‌ به معاشقشون ادامه میدادن
ته که کمی نگران واکنش جیم شده بود حالا با خیال راحت دستشو تو مایوی کوک برد و انگشت وسطشو بیخبر واردش کرد
کوک داد بلندی تو دهن جیمین کرد که باعث ترس جیمین شد بوسرو متوقف کرد و ازش فاصله گرفت و به صورت عشقش نگاه کرد
-فاک لنت بهت...داری چیکار میکن...ی
حرفش با فرو رفتن انگشت دوم توی ورودیش نصفه موند
-عا..عای..
+کوکا؟خوبی؟
جیمین دیدی به دستای تهیونگ نداشت و این نگران ترش میکردم
خواست سرشو پشت ببره که کوک با گرفتن چونش مانعش شد
-خ..خوبم بیبی..چیزی ن..آههههه...
ته با لذت انگشتاشو توش حرکت میدادو ضربه میزد
برای اینکه کمتر ناله کنه لباشو رو لبای خیس و پف کرده جیمین کوبیدو مایوشو پایین کشید...جیمین با فکر حظور ته معذب پاهاشو جمع کرد و ناله اعتراض امیزی تو دهنش کرد
کوک انگشتشو رو ورودی جیمین مالید:
-بیبی آروم باش...میخوامت
جیمین سعی کرد به اینکه تهیونگ اونجاست فکر نکنه
بدون حرف خودشو به دست کوک سپرد
دوتا از انگشتاشو همزمان وارد جیمین کرد وبی مقدمه حرکتشون داد که باعث جیغ خفیف جیمین شد
+عااح..کوکا..اروم تر
-ن...نمیتونم..خیلی میخوامت
تهیونگ که بیقراری جونگ کوک رو میدید مایوی خودش و کوک رو پایین کشید
دیکشو به ورودیش میکشید که این حرکتش‌نفس کوک رو تو سینش حبس میکرد
تهیونگ کنار گوش جونگ کوک زمزمه کرد:
_بانی باید از آب بریم بیرون
جونگ‌کوک بدون اعتراض با تکون دادن سرش حرفشو تایید کرد و دوباره بیبیشو تو بغلش بلند کرد و به سمت پله های استخر رفت تا ازش بره بالا
تهیونگم همونطور چسبیده بهش پشت سرش میومد
به سمت تختای استراحت کنار استخر رفتن تهیونگ سریع سه تاشو به هم چسبوندو مثل تخت صافشون کرد
مایوی مزاحمشو از پاش درآورد و خمار به اون دوتا نگاه کرد
کوک همونجوری که پاهای جیمین دور کمرش حلقه شده بود لباشو میمکید و به جیمین فرصت همراهی نمیداد
جیمینو روی تختا خوابوند و روش خیمه زد
کوک مایوهاشونو از پاشون درآورد و به تهیونگ نگاه کرد با نگاهش ازش خواست باهاشون همراه شه
کوک عضوشو رو ورودی جیمین تنظیم کرد و با فشار کمی به خاطر خیسیش واردش شد
تهیونگ از پشت به بانی سکسیش نگاه کرد و بی اختیار به سمتش کشیده شد
پشتش قرار گرفت و عضوشو رو ورودی تنگش گذاشت بافشار سر عضوش و فرستاد تو
کوک که انتظار همچین دردیو نداشت داد بلندی زد و رون جیمینو چنگ زد
جیمین هم حس خوبی داشت از لذت با کوک بودن هم حس بد از درد کشیدن کوکیش
ولی بعد از چند لحظه ناله های از لذت کوک ناراحتیشو برطرف کرد
با هر بار که تهیونگ داخل کوک ضربه میزد عضو کوک هم داخل جیمین عقب جلو میشد
ناله های داغ و با لذت سه تاشون تو فضای استخر پر شده بود
هرچی سرعت و شدت ضربه هاشون بالا تر میرفت ناله هاشون هم اوج میگرفت
کوک با حس اینکه نزدیکه از جیمین بیرون کشید و روی شکمش‌خالی کرد و هیسی از سر لذت کشید همزمان با ضربه های تهیونگ به شدت عقب جلو میشد و از درد و لذت گاهی داد میکشید
دستاشو دو طرف بدن‌جیمین که خمار و بیحال بهش زل زده بود ستون کرد تا نیفته
دستشو سمت دیک جیمین برد و بالا پایینش کرد که بعد از چند ثانیه جیمین هم به اوج رسید
ته ضربه هاشو عمیق و محکم به بانیش میکوبید بالاخره بعد اینکه فهمید نزدیکه ازش بیرون کشید و روی کمرش‌خالی شد
کوک خودشو کنار جیمین انداخت و بغلش کرد‌
تهیونگ هم متقابلا خودشو اونور جیمین ول کرد و از پشت بغلش کرد
_عالی بودین بیبیا...
هرسه نفس نفس میزدن و خسته بودن..ولی لذتی که چند دقیقه پیش هرسه ی اونارو در بر‌گرفته بود قابل انکار نبود
😁😁😁

🍷|ᴛʰʳᵉᵉ sᵗʳᵃⁿᵍᵉʳˢ|• [vkookmin]Where stories live. Discover now