6

1.1K 267 198
                                    

" ما باید درستش کنیم. "
لیام به موهاش چنگ میندازه.
" باید ی راهی برای درست کردنش پیدا کنیم. "

زین هنوز روی تخت نشسته و دستاش رو تکیه گاه بدنش کرده. دست های لیام، لیام افکارش رو تصحیح میکنه.
مثل اینکه زین بدون اینکه بپرسه خودش میدونست که وقتی لیام خواست تا همه اتاق رو ترک کنن، این شامل زین نمیشد.
" از کجا میدونی راهی برای درست کردنش هست؟ "

لیام با چشمای گرد و دهن باز بهش خیره میشه.
اگه نباشه چی؟
اگه تا آخر عمرشون اینجوری گیر افتاده باشن چی؟

چطوری باید به بقیه توضیح بدن؟ و-شت! اونا فردا ی مصاحبه دارن و بعدشم ی اجرا.
خدایا! خدایا! خدایا!!!

" لی. "
زین با آرامش صداش میزنه و این حتی لیام رو بیشتر به هم میریزه.

چون اون هنوزم صدای لیامه و این خیلی واضحه که این لیام نیست که داره حرف میزنه.
و این تفاوت بزرگ باعث میشه سر لیام درد بگیره. حتی بیشتر از قبل!
لیام داره کم کم از ترس میمیره. نه اینکه ی کوچولو وحشت زده شده باشه.
نه! اون واقعا داره از ترس میمیره و از روی ترس دست و پاش رو گم کرده.
به موهاشـ-فاک، موهای زین چنگ میندازه و میکشتشون.
و دردی که به وجودش تزریق میشه هیچ کمکی به آروم کردن طوفانِ متلاطم درونش نمیکنه.

اون نمیتونه نفس بکشه!

داره تلاش میکنه. مثل چی تلاش میکنه، ولی نمیتونه!

زین از روی تخت بلند میشه.
لیام تقریبا داره با یه نوع تشنج که در شرف اتفاقه، دست و پنجه نرم میکنه. پس فرصتی برای پس زدنش پیدا نمیکنه.
بازوهای زین دورش میپیچن، لیام رو تو خودشون حل میکنن و محکم نگهش میدارن.
بازوهاش مثل یه حصار دور لیام عمل میکنن.
عضلانی و تقریبا دردناک!
به طوری که تقریبا راه نفسش رو قطع میکنن. حتی بیشتر از حمله ی عصبی قبل تر.

" نمیتونم نفس بکشم. "
لیام نفس نفس میزنه.
" زین تو خیلی-"

زین بلافاصله رهاش میکنه. بازوهاش رو از رو شونش سر میده و یه قدم به عقب بر میداره.
" من همیشه انقدر دربرابر تو شکننده به نظر میام؟"

لیام با خودش فکر میکنه واقعا همینطوره.
بخاطر همینه که لیام همیشه باهاش با ملایمت برخورد میکنه.
درسته که زین اخیرا ورزش میکنه و عضله میسازه. ولی هنوزم لاغر و استخونیه.
و لیام همیشه با دقت باهاش برخورد میکنه، حتی وقتی با هم کشتی میگیرن.

ولی لیام با بقیه اینجوری نیست!
با لویی گلاویز میشه تا وقتی که پخش زمین شه و بعد خودش رو با خنده روش میندازه. و اون رو جوری زیر خودش گیر میندازه که نتونه تکون بخوره.
ولی با زین با احتیاط برخورد میکنه.
همیشه قبل از اینکه روی زمین بیفتن جاهاشون رو عوض میکنه تا این وزن زین باشه که روی لیام میفته.

Wrong Side Of Love (Ziam Bodyswap) Persian TranslationWhere stories live. Discover now