9

930 226 104
                                    

بابت وقفه ای که ایجاد شد متاسفیم.
مدرسه یکم برنامه هامون رو به هم ریخته بود. زین پس سعی میکنیم از چنین وقفه ای جلوگیری کنیم.

ووت و کامنتو اینام فراموش نشه
همین دیگه ;)

اوه و اینکه گیگی بالاخره دیشب زایید
* مینویسم یادگاری تا بماند روزگاری؟! 👀 *
----------------

” اون من رو میکشه. به قتل میرسونتم! “

” اون موقع قاتل خودش میشه. “
لویی شونه بالا میندازه.
” و اینکه تو عالی به نظر میرسی. واقعا نمیفهمم مشکلش کجاست. “

” من شبیه تو شدم!! “
در حالی که لبه ی تیشرتی رو که درگیر پوشیدنش بود رو پایین میکشید، جواب لویی رو داد ولی قبل از اینکه لویی بتونه بهش چشم غره بره حرفش رو اصلاح کرد.
” منظورم مثل ' توی قبلی' عه. “
” آخه این شلوار زرده. “

” و تیشرته هم صورتیه. دیدی؟! به هم میان! “

در واقع لیام مطمئنه که این طور نیست.
شلوار جین تنگ زرد رنگ به خوبی پاهای کشیده ی زین رو در بر گرفته و لیام به طور خیلی زیادی مطمئنه که اين حجم از جذابیت کاملا غیر مجازه!
اونا دارن سعی میکنن کاری کنن که زین مضحک به نظر برسه، ولی اون همچنان یه عوضی شورت خیس کنه و این خیلی مسخرست.

” اصلا امکان داره توی لباسی بد به نظر بیاد؟! “

لویی اخم محوی میکنه و یه پوزخند موذی رو صورتش جا خوش میکنه.
” همینجا صبر کن. “

لیام سرش رو تکون میده و قبل از اینکه به انعکاسش، توی آینه زل بزنه؛ لویی رو تماشا میکنه که دوباره یه جایی تو مغازه گم و گور میشه.

شلوار به طور محشری فیت پاهاشه و رنگ صورتی تیشرت هم هارمونی خوبی با رنگ پوستش ایجاد کرده.
یقش يکم بازه که تتوهاش رو به نمایش میزاره و آره، اون همچنان جذابه!
حتی ذره ای هم به چیزی که تو ذهن لیام و لویی موقع انتخاب کردن لباس ها میگذشت، نزدیک نیست.

” پیداش کردم! خودشه!! “
بالاخره سر و کله ی لویی با دستایی که پشتش قایم کرده پیدا میشه و وقتی دستاش رو جلو میاره، چشمای لیام از خوشحالی و هیجان برق میزنه.
” بوت یا دمپایی؟! “

---

مسیر برگشت به هتل یکم سخته.
طرفدار هایی که بیرون هتل تجمع کردن، راه برگشت رو دشوار کردن.
آسمون گرفتست و تقریبا ابریه.
و عینک آفتابی گنده و صورتی رنگی که لیام به چشماش زده تو بهتر دیدن هیچ کمکی بهش نمیکنه!
در حالی که لبخند ملیحی روی لباش داره، کورکورانه به هر چندتا طرفدار که میتونه امضا میده و با دست دیگش کلاه لبه دار بنفشش رو میچسبه تا از سرش نیفته.
به نظر میرسه بیشتر از چند نفر انگشت شمار از استایلش گیج شده باشن و لویی هم کل مدت رو میخنده.

Wrong Side Of Love (Ziam Bodyswap) Persian TranslationKde žijí příběhy. Začni objevovat