10

944 229 111
                                    

وقتی بلاخره به هتل میرسن، لیام میره تا دوش بگیره. هنوزم عرقی و چسبناکه پس نمیتونه از زیرش دربره. قبل از اینکه بره تو حموم ساک زین رو به دنبال یه دست لباس تمیز زیر و رو میکنه ولی به بن بست میخوره.
پس سراغ ساک خودش میره و یه دست لباس آماده میکنه.

وقتی لباساش رو درمیاره، درست مثل دفعه های قبلی سعی میکنه از نگاه کردن به آینه اجتناب کنه.
ولی توی ثانیه های آخر نگاهش رو به انعکاس چشماش توی آینه میدوزه— در واقع انعکاس چشمای زین.

بخش زیادی از پوست زین رو میتونه از گوشه ی چشمش ببینه.
لیام سعیش رو میکنه که مثل یه آشغال رفتار نکنه.
واقعا تلاش میکنه، ولی زین با انحنای رون های ظریفش و جوهری که تمام پوستش رو نقاشی کرده، بیش از حد فریبندست.
لیام میذاره نگاهش کمی پایین تر از صورت زین، روی تتوهاش بیفته.

دستش رو بلند میکنه و دور طرح لب روی سینش رو خط میگیره. و به این فکر فرو میره که چسبوندن لب خودش به اون ها چه حسی میتونه داشته باشه.

نگاهش باز هم پایین تر میره.

زین همیشه از اون ظریف تر بوده.
قبلا یکم شکم داشت که یه ذره بیرون زده بود ولی الان همونم آب کرده بود.
و وی لاین لعنتیشم همون پایین قرار داشت. انگار داشت برای حس سرانگشتای لیام روی خودش تقلا میکرد.

باز هم پایین تر؛
لیام آب دهنش رو قورت میده و طرف دیگه ای رو نگاه میکنه. فقط به اندازه ی کافی سریع انجامش نمیده.

نگاهش پایین تر از دیک زین و موهای ضخیم و مشکی زیرش فرود میاد.
به سختی سعی میکنه تا جایی که میتونه به اون ناحیه ی خطری نگاه نکنه و به جاش تمرکزش رو روی چیزی که توجهش رو جلب کرده بود بذاره.

وقتی پای چپش جلوتر از پای راستش قرار گرفته بود متوجهش شده بود. به پایین خم شد و پای زین رو کج کرد و گذاشت روی لبه ی وان استراحت کنه تا دید بهتری به اون نقطه داشته باشه.

بالای بخش داخلی کشاله ی رونش، یه تتوی کوچیک که به سختی قابل توجه بود قرار داشت.

اولین چیزی که به ذهن لیام اومد، این بود که احتمالا آشغالی چیزیه.
ولی وقتی انگشتش رو با زبونش خیس کرد و سعی کرد پاکش کنه و اون پاک نشد، فرضیه ی اولش رد شد.

دومین فکری که به ذهنش رسید این بود که امکان نداره زین واقعا تتویی تو اون ناحیه زده باشه!
خب یه جورایی اون نقطه زیادی خصوصیه و نمیتونه تصور کنه کسی اونجای زین رو لمس کرده باشه.
در واقع میتونه، ولی فکر کردن بهش زیادی آزاردهندست.

ولی اون یه تتوعه. کوچیک، به رنگ آبی تیره و به شکل و شمایل حرف 'L'.
اون تتو، حرف L عه. هیچ شکی توش نیست.

لیام میذاره پای زین به حالت اولش برگرده و با اکراه خودش رو مجبور میکنه تا نگاهش رو از اون ناحیه بگیره و خیلی سریع زیر دوش میپره.

Wrong Side Of Love (Ziam Bodyswap) Persian TranslationWhere stories live. Discover now