13

1K 278 228
                                    

” داری ازش دوری میکنی؟ “

لیام سرش رو کج میکنه و از بالای تختش به لویی که اون پایین، وسط ردیف تخت ها وایساده و دستاش رو به کمرش زده و یکم طلبکار به نظر میرسه، نگاه میکنه.
نایل هم کنار لویی وایساده و ابروهاش رو سوالی بالا انداخته.
و لیام میدونست این بالاخره اتفاق میوفته.
در واقع انتظارش رو میکشید.
اینکه بالاخره بریزن سرش و بازخواستش کنن.
ولی کی گفته این به این معنیه که قراره بدون دعوا تسلیم شه؟!

” از کی؟! “
با مظلوم ترین لحنی که بودن تو بدن زین مالیک بهش اجازه میداد، جوابشون رو میده.

” دوباره شروع نکن. “
لویی بهش اخطار میده.
” تو چشمای پاپی وارت رو از دست دادی لیام. این دیگه جواب نمیده. از زیر این یکی نمیتونی با آویزون کردن لب و لوچت در بری! “

” نمیدونم. “
نایل متفکر زیر لب ادامه میده.
” قیافه ی زینم میتونه شبیه یه حیوون زخمی به نظر بیاد. “
دستش رو دراز میکنه و از لپ لیام نیشگون میگیره.
” تو خیلی کیوتی… حالا چرا داری از زین دوری میکنی احمق؟ “

لیام دستش رو پس میزنه.
” من از هیچ بنی بشری دوری نمیکنم. فقط دارم سعی میکنم یه چرت کوتاه بزنم. “

” دروغگو! “

الان توی این مرحله چی باید میگفت؟! اینکه سعی میکنه دور و بر زین آفتابی نشه چون اونا یه جورایی در حالی که تو بدن هم بودن همدیگه رو ارضا کردن و از تماشای به ارگاسم رسیدن زین زیادی لذت برده بود؟ اینکه حس یه آشغال رو داره چون هر وقت که تو آینه به خودش نگاه میکنه دوست داره لباساش رو بکنه و دستش رو دور خودش حلقه کنه تا فقط یه بار دیگه شاهد اون صحنه باشه؟! چون اگه کسی از حسی که داره خبردار بشه قطعا قرار نیست واکنش خوبی نشون بده؛ مخصوصا زین!
و اگه جریان روبه نایل و لویی بگه دقیقا مثل این میمونه که احساسش رو تو صورت زین داد بزنه. توی این بند نمیشه راز نگه داشت. همشون یه مشت دهن لقن!

” من ازش دوری نمیکنم. “

” تو ازش دوری نمیکنی. “
لویی مسخرش میکنه.
” هیچ مشکلی با جریان نامزدی نداری. اصلن هم عاشقش نیستی. “
چشماش رو میچرخونه و نایل ناخودآگاه میزنه زیر خنده.
” عزیزم چند بار باید بهت بگم که عرضه ی دروغ گفتن رو نداری ؟! “

” شاید به اومدن پری مربوط میشه! “

لیام و لویی جفتشون شکه میشن و لیام حس میکنه قلبش میوفته تو شورتش.
” چی گفتی؟! “

” اون قرار نیست بیاد.“
لویی کلافه داد میزنه.
” نایل بهم بگو که اون نمیاد. “

” اوه.“
نایل با ترس شونه هاش رو بالا میندازه.
” چیه خب؟! زین گفته بود چیزی بهتون نگم. “

نه. نه این امکان نداشت. امکان نداشت زین همچین کاری باهاش بکنه. نمیتونه همچین چیزی از لیام بخواد. نمیتونه از لیام انتظار داشته باشه که ماسک خوشحالی به صورتش بزنه و نقش نامزد متعهد و خوشحال پری رو بازی کنه. اون نمیتونه. لیام از هم میپاشه.
قبول کردن این حقیقت که اونا نامزد کردن خودش به اندازه ی کافی سخت بود ولی این یکی— این دیگه زیادیه.

Wrong Side Of Love (Ziam Bodyswap) Persian TranslationWhere stories live. Discover now