لیام تقریبا جریان اومدن پری رو فراموش کرده بود؛ 'تقریبا' کلمه ی مناسبیه. چون دو روز بعد، درست قبل از اجرای زنده ی 'بست سانگ اور' با برنامه ی تلوزیونی پرطرفدار "به وقت صبح" مصاحبه داشتن. و البته که بحثش پیش اومد!
" به گفته ی یکی از منابع موثقمون نامزدت قراره بیاد اینجا تا چند روزی با هم وقت بگذرونین. "
این صدای یکی از دو مصاحبه گر بود. جک. یا شایدم هم جیس؟
" چه حسی داری؟ هیجان زده ای؟! "لیام حتی فرصت جواب دادن هم پیدا نمیکنه. که احتمالا چیز خوبیه. ولی بازم باعث نمیشه خون توی رگاش به جوش نیاد و چشماش رو تنگ نکنه.
" درواقع از خوشحالی تو پوست خودش نمیگنجه. مرد فقط باید بشینی و صحبت کردنش در مورد اون رو تماشا کنی. وقتی که شروع کنه دیگه تمومی نداره! و به نظرم این خیلی شیرینه. "
زین خودش رو وسط میندازه." عاو این خیلی دوست داشتنیه! سوالی که اینجا پیش میاد اینه که این فاصله باعث ایجاد مشکل و آسیب دیدن رابطتون نمیشه؟ "
لیام به شیرین ترین حالتی که میتونه لبخند میزنه.
" تنها آسیبی که تو این فاصله و وقتایی که از هم دوریم شامل میشه رگ به رگ شدن دست راستمه. باور کنید."لویی زودتر از همه تحملش رو از دست میده و صدای بلند خندش به هوا شلیک میشه. اونقدر بلند بلند میخنده که مجبور میشه صورتش رو تو شونه ی نایل قایم کنه.
هری لب پایینیش رو توی دهنش میکشه و تلاش میکنه جلوی خندش رو بگیره.
نایل یکم کندتر عمل میکنه و یه لحظه طول میکشه تا دوهزاریش بیفته ولی بعدش، اون حتی بلند تر از لویی قهقهه میزنه!
حتی مصاحبه گر هم مودبانه و به آرومی میخنده.
و زین- زین لبخند ملیح زورکی ای به لب داره و از چهرش نمیشه این برداشت رو کرد که قصد کشت لیام رو داشته باشه. حداقل نه در حدی که تو ذهن لیام بود!" خیلی خب بگذریم. "
مصاحبه گر سعی میکنه اوضاع رو جمع و جور کنه و دوباره کنترل رو به دست بگیره.
" هیچ کدومتون برنامه ی مشخصی برای وقت گذرونی تو استرالیا دارین؟ دفعه ی قبلی به نظر میومد که داره بهتون خوش میگذره. این دفعه چی انتظارتون رو میکشه ؟! ""هرزه ها و کشتی تفریحی."
زین بلافاصله جواب میده میده.
" برنامه ی من اینه."" به نظر سرگرمی قشنگیه لیام."
لویی با این حرفش هیچ کمکی به بهتر شدن ماجرا نمیکنه." این یه خرده توهین آمیزه."
هری سعی میکنه با توضیح دادن منظورش رو واضح تر برسونه.
" خانم ها و کشتی تفریحی. هرز علفیه که تو باغچه ی خونتون درمیاد."نایل از خنده قرمز شده و لیام واقعا نگران سلامتیشه. اگه یکم بیشتر بخنده احتمالا از صندلی پرت میشه پایین!
لیام هم بدون شک قراره اونجا رو با خاک یکسان کنه اگه زین برای بقیه ی طول مدت مصاحبه دهنش رو نبنده.
YOU ARE READING
Wrong Side Of Love (Ziam Bodyswap) Persian Translation
Fanfiction(کامل شده) وقتی زین و لیام جاشون عوض میشه؛ شب میخوابن و صبح تو بدن هم بیدار میشن! Credit to scottmcniceass on AO3 Translated by : Jonesy & Noola