17

898 240 197
                                    

راه طولانی برگشت به هتل، باعث شد حالش دوباره بد شه. همشون توی آسانسور چپیده بودن و نایل در مورد برنامش برای گذروندن باقی شب حرف میزد؛ بیرون رفتن با لویی.
اون میخواست از هر دقیقش حداکثر استفاده رو ببره.
" شما سه تا میخواین چه کار کنید ؟! "

" به احتمال زیاد تو اتاقمون بمونیم و هر برنامه ی آشغالی که تو تلوزیون پیدا کردیم رو ببینیم. مثل همیشه که همین کار رو میکنیم. "
پری به نمایندگی از خودش و زین جواب میده.
"درسته زین؟ "

" آم"
لیام دست پاچه به زین نگاه میکنه.
" فکر کنم؟ "

" خوشحال میشیم اگه لیام هم بهمون ملحق شه."
پری رو به زین میکنه و حرفش رو کامل میکنه.
" البته اگه دوست داشته باشی لیام."

" عالی به نظر میرسه، چرا که نه. "
زین به سرعت جوابش رو میده.
" ممنونم. "

و برای بار دوم زین تا توی اتاق همراهیشون میکنه.
لیام تو دلش آرزو میکرد که کاش اتاق خودش رو داشت و ازش انتظار نمیرفت که اتاقش رو با پری شریک شه.
چون الان تمام چیزی که میخواست اینه که بخزه زیر پتو، اونو روی سرش بکشه و تظاهر کنه هیچ کدوم ازینا اتفاق نیوفتاده. نه حتی یدونشون!
نمیخواد بخشی از این ماجراها باشه.
نمیخواست زین باشه. نمیخواست زین متعلق به پری باشه.
نمیخواست به جز دوستی هیچ حس دیگه ای نسبت به زین داشته باشه چون اونجوری همه چیز خیلی آسون تر میشد. کل زندگیش ساده تر میشد و از این پیچیدگی ای که الان توش دست و پا میزنه نجات پیدا میکرد.
و باعث میشد قلبش کمتر فشرده شه.

" من میرم یه دوش سریع بگیرم و برگردم. "
پری در رو میبنده و به سمت اونا برمیگرده.
" شما دوتا مشکلی ندارین؟ "

زین شونه هاش رو بالا میندازه و خودش رو روی تخت ولو میکنه.
عضله هاش رو شل میکنه و سرش رو تو بالش فرو میبره.
لیام هم سرش رو تکون میده و میره طرف دیگه ی تخت میشینه. اضطرابش رو میشه از طوری که صاف و سیخ نشسته خوند.
پری یکی دیگه ازون نگاه های خیره ی گیج کننده و رازآلودش رو به سمت لیام شلیک میکنه و بعد خیلی سریع به همراه یکی از کیفاش، تو حموم غیبش میزنه.

به محض اینکه پری میره، لیام نفسش رو از سر آسودگی بیرون میده، زین به سمتش خم میشه و دستش رو دراز میکنه تا لیام رو به سمت خودش بکشه.

" تا اینجا خوب پیش رفتیم. مگه نه؟ "
با اضطراب ناخن انگشت کوچیکش رو میجوعه.
" مگه نه لی؟ "

" آره. "
به سختی سرش رو تکون میده.
" فکر نکنم به چیزی شک کرده باشه. "

لیام صدای دوش حموم رو میشنوه که باز میشه و به دنبالش صدای نرم و خوش آهنگ پری که داره آواز میخونه به گوش میرسه.
کوکورانه با دستش به دنبال کنترل میگرده و وقتی بالاخره موفق به پیدا کردنش میشه، تلوزیون رو روشن میکنه و کلافه کانال های مختلف رو به دنبال یه برنامه ی درست حسابی زیر و رو میکنه.

Wrong Side Of Love (Ziam Bodyswap) Persian TranslationWhere stories live. Discover now