19

1K 233 247
                                    

اون روز، لیام فرصت نکرد که با زین حرف بزنه.
اون کل روز با هری و نایل بیرون رفته بود و درگیر گشت و گذار و خرید بود.
و به محض اینکه همشون برمیگشتن، باید راه میفتادن تا به مراسم برسن.
این به این معنیه که لیام کل روز رو با پری تو هتل گیر افتاده بود و خب به نظر نمیرسید پری هم مشکلی با این قضیه داشته باشه.

پری بعد از اینکه تماشای یه فشن شوی طولانی و کت واکی که پر از مسخره بازی بود و با پوشیدن خریدای جدیدش صورت گرفته بود رو به لیام تحمیل کرد، دوباره لباساش رو با همون لباسای راحتی قبلیش تعویض کرد.
و لیام هنوز هم هیچ ایده ای نداره که پری توی اون مدت کم چطور فرصت کرده بود که همشون رو پرو کنه.

بقیه ی روز رو هم توی تختش گذرونده بود و صرف سفارش دادن چیزای مختلف کرده بود و همه چیز رو از کاهوهای چسبیده به ته بشقاب گرفته تا حلقه های پیازی که برای تزئین استفاده شده بودن رو لمبونده بود.
لیام هرچقدر فکر میکرد به نتیجه نمیرسید که چطور برای خوردن همه ی اون چیزا جا داشت. انگار اون شکم بی صاحابش سر و ته نداشت!
توی خوردن به طور حتم میتونست برای نایل رقیب سرسختی به حساب بیاد!

پری هم باهاشون به مراسم شب اومد و و وقتی که برای گرفتن جایزشون روی سن رفتن، زین اونقدر به سلقمه زدناش به لیام ادامه داد تا وقتی که از خر شیطون اومد پایین و با دندونا و لبهایی که محکم روی هم فشار میداد، از پری به خاطر حمایتش تشکر کرد.
و بعدش زین دوباره با اونا به اتاقشون برگشت. روی تخت دراز کشید تا درحالی که پری دوش میگرفت، دوباره با لیام تلوزیون ببینه. و بعد از چند دقیقه پری هم خودش رو وسطشون جا داد و گذاشت سرش رو سینه ی لیام استراحت کنه.

روز بعد هم تقریبا به همین روال سپری میشه.
اونا آخرین اجراشونم انجام میدن و وسایلشون رو جمع میکنن و پری برای رفتن به خونه آماده میشه. خب، این دیدار یه جورایی کوتاه و عجیب بود.
لیام مجبور میشه تا فرودگاه همراهیش کنه، جایی که دراماتیک ترین بوسه ی خداحافظی قرن اتفاق میفته!
در حالی که عقب میکشه سعی میکنه بینیش رو چین نندازه و درحالی که فلشای پشت سر هم دوربین‌ها تقریبا کورش کردن با پشت دستش لباش رو پاک نکنه!

" دلم برات تنگ میشه. بهم زنگ بزن، باشه؟ "
زیر گوش لیام زمزمه میکنه.

" باشه. "

" و اگه چیز جدیدی با پسرت پیش اومد حتما بهم خبر بده. "

‌ و با لحن جدی ای انگشتش رو جلوی صورت لیام تکون میده.

" تمام جزئیات رو میخوام.یا- خب درواقع نه همشون رو. ولی اگه چیز جدیدی اتفاق افتاد حتما بهم خبر بده. باشه؟ کل زمانی رو که اونجا بودم میشد از چشماش خوند که ازینکه وقتش رو باهات بگذرونه خیلی لذت میبره. دیدن شما دوتا که مثل قبلنا با هم میسازین خیلی قشنگه."

Wrong Side Of Love (Ziam Bodyswap) Persian TranslationWhere stories live. Discover now